خَنّاس صفت شیطان به معنای موجود پنهانشونده است. از آنجا که شیطان همواره انسان را وسوسه میکند و زمانی که یاد خدا در قلب انسان باشد از قلب انسان فرار میکند و پنهان میشود، با واژه خناس توصیف شده ا ست. این واژه در سوره ناس به کار رفته است.
خناس از ریشه «خَنَسَ» است که برای آن معنای مختلفی بیان شده است. انقباض، تأخیر انداختن، کنار رفتن، بازگشتن و پنهان شدن از جمله معانی آن است .
آیه ۴ سوره ناس « مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاس ؛ از شر وسوسهگر پنهانکار »
بسیاری از مفسران معتقدند که خناس را در آیه چهارم سوره ناس به معنای شیطان به کار رفته است. آنها عنوان کردهاند که خناس از اوصاف شیطان است چرا که هر زمان انسان به یاد خدا باشد پنهان میشود و هر زمان که انسان از یاد خداوند غافل شد به سرعت باز میگردد .
در تفسیر المیزان آمده است خناس به کسی گفته میشود که همواره ظاهر میشود و سپس مخفی میشود. از همین رو با توجه به اینکه شیطان بهطور مداوم انسان را وسوسه میکند و به محضی که انسان به یاد خدا میافتد پنهان میشود و هر زمان که انسان از یاد خدا غافل شد دوباره برمیگردد و انسان را وسوسه میکند، برخی منظور از خناس را همان شیطان دانستهاند.
برخی مفسران در تفسیر «وسواس الخناس» گفتهاند که شیطان خناس با کلام خفی بهنحویکه هیچ صدا و شنیدنی در آن وجود نداشته باشد مقصود و مفهوم خود را به انسان منتقل میکند.
زمخشری معتقد است که بر اساس آنچه در قرآن کریم مبنی بر امکان شیطان بودن انسان و جن آمده، شیطانی که در این آیه مورد نظر است فقط شیطان جنی نیست؛ بلکه شیطان انسانی و کسی که زیاد وسوسه میکند را نیز شامل میشود.
در تفسیر نمونه آمده است که شیطان اهداف خود را با مخفیکاری انجام میدهد؛ چراکه این مخفیکاری باعث میشود انسان تصور کند که آنچه میخواهد انجام دهد باور و فکر خودش است و کسی به او چیزی را تحمیل نکرده است. به همین دلیل راحتتر و سریعتر گمراه میشود. مخفیکاری شیطان باعث تزیین وسوسههای او میشود. یعنی شیطان با مخفیکاری کارهای باطل را در لعابی از حق و دروغ، گناه را در لباس عبادت، و گمراهی را در پوشش هدایت به باور و فکر انسان تبدیل میکند.
برخی معتقدند منظور از وسوسههای خناس در سوره ناس ارزشهای موهوم و ساختگی است که میتواند جامعه و ارزشهای خدایی را از بین ببرد.
ابن بابویه، از پدرش، از عبدالله بن جعفر حمیری، از موسی بن جعفر وهب بغدادی، از علی بن معبد، از علی بن سلیمان نوفلی، از فطر بن خلیفه، از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که ایشان فرمود: هنگامی که آیه «وَالَّذِینَ إِذَا فَعلُواْ فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ» نازل شد، ابلیس از کوهی در مکه که به آن کوه ثور گفته می شود، بالا رفت و با صدای بسیار بلند، عفریت های خود را صدا زد و آنها به نزد او آمدند و گفتند: ای سرور و سالار ما! چرا ما را به حضور خواسته اید؟ گفت: این آیه، نازل شده است. چه کسی از پسِ آن بر می آید؟ عفریتی از شیاطین بلند شد و گفت: من با انجام این کار و آن کار از پس آن بر می آیم. گفت: کار تو نیست. عفریت دیگری بلند شد و مانند آن را تکرار کرد. گفت: کار تو هم نیست. وسواس خنّاس بلند شد و گفت: من می توانم. شیطان گفت: با چه چیزی؟ گفت به آنها وعده می دهم و آنها را ضعیف می گردانم تا این که گناه را انجام دهند و وقتی که آن گناه را انجام دادند، استغفار کردن را از یاد آنها می برم. شیطان گفت: این، کار توست. و او را تا روز قیامت، مأمور انجام آن کار گردانید.
امالی، ص 376، ح 5.
سپس علی بن ابراهیم، از سعید بن محمّد، از بکر بن سهل، از عبد الغنی بن سعید ثقفی، از موسی بن عبد الرحمن، از مقاتل بن سلیمان، از ضحّاک بن مزاحم، از ابن عباس روایت کرد که وی درباره کلام خداوند متعال گفت: «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» منظور، شیطان است - که لعنت خدا بر او باد. شیطان بر قلب آدمی زاد وسوسه میانگیزد و خرطومی چون خرطوم خوک دارد. چون آدمی زاد به دنیا رو آورد و به چیزی گراید که خداوند دوست نمیدارد، او را وسوسه میکند و چون او خداوند عزّ و جلّ را یاد کند، پنهان میشود، یعنی عقب مینشیند، خداوند عزّ و جلّ - که یادش با شکوه و بلند مرتبه باد - فرمود: «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ»، سپس خداوند عزّ و جلّ خبر داد که او از جنّ و انس است و فرمود: « مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» یعنی از جنّ و انس است.
تفسیر قمی، ج 2، ص 454.
بسم الله الرحمن الرحیم
علی بن ابیطالب مشهور به امام علی (ع) ( ۲۳ قبل از هجرت – ۴۰ ق ) امام اول همه مذاهب شیعه، صحابی، راوی، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت. وی پسرعمو و داماد پیامبر اکرم(ص)، همسر حضرت فاطمه(س)، پدر و جد ۱۱ امام شیعه است.
به گفته مورخان شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، در کعبه زاده شد. او نخستین کسی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد و از نظر شیعه، به فرمان خدا و تصریح پیامبر(ص)، جانشین بلافصل رسول خدا(ص) است.
علی(ع) اولین مردی که به پیامبر ایمان آورد، امام اول شیعیان و خلیفه چهارم از خلفای راشدین از نظر اهل سنت است. امام اول شیعیان(ع)، جمعه ۱۳ رجب در سال ۳۰ عام الفیل (۲۳ سال قبل از هجرت) در مکه و داخل کعبه متولد شد.
ولادت وی در کعبه را عالمان شیعه از جمله سید رضی، شیخ مفید، قطب راوندی، ابن شهرآشوب و بسیاری از اهل تسنن مانند حاکم نیشابوری، حافظ گنجی شافعی، ابن جوزی حنفی، ابن صباغ مالکی، حلبی و مسعودی، متواتر میدانند.
میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک باد
ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻋﻴﺴﻰ ﺍﺭﺑﻠﻰ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ (ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻤﻪ) ﻣﻴﻨﻮﻳﺴﺪ : « ﭼﻬﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻣﻬﺪﻯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻡ ﻛﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻮ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﻯ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺘﺮﺗﻴﺒﻰ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻡ ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺳﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﺷﺨﺺ ﺭﺍﻭﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ ﻣﻴﺒﺮﻡ :
ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﺷﻮﺩ . ﻣﺪﺕ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺍﻭ ﻫﻔﺖ ﻳﺎ ﻫﺸﺖ ﻳﺎ ﻧﻪ ﺳﺎﻝ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ . ﻫﻤﻪ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺮﻓﻪ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻯ ﻫﻴﭻ ﺑﺮّ ﻭ ﻓﺎﺟﺮﻯ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻴﺒﺎﺭﺩ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺯ ﺭﻭﺋﻴﺪﻧﻴﻬﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﭼﻴﺰﻯ ﻓﺮﻭ ﻧﻤﻴﮕﺬﺍﺭﺩ .
ﻫﻢ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﮔﻔﺖ : ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ ﮔﺮﺩﺩ ﭘﺲ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻋﺘﺮﺕ ﻣﻦ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﻳﺎ ﻧﻪ ﺳﺎﻝ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ .
ﻧﻴﺰ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺪﺕ ﺳﻠﻄﻨﺘﺶ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ .
ﺯﻫﺮﻯ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻳﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﻳﻦ ﻭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﻔﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍﺀ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ .
ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻫﻠﺎﻝ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﻣﺮﺽ ﻣﻮﺕ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺨﺪﻣﺘﺶ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﺩﻳﺪﻡ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍﺀ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ. ﭼﻮﻥ ﺻﺪﺍﻯ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎ! ﭼﺮﺍ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻰ؟ ﻋﺮﺿﻜﺮﺩ: ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻭﺩ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻋﺰﻳﺰﻡ ﻣﮕﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎﻫﻞ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭘﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪ ﺳﭙﺲ ﻧﻈﺮ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺑﻤﻦ ﻭﺣﻰ ﻧﻤﻮﺩ. ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﻭ ﺗﺰﻭﻳﺞ ﻛﻨﻢ.
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎ! ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺘﻰ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﻫﻔﺖ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺑﻤﺎ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺑﻬﻴﭻ ﻛﺲ ﻗﺒﻞ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻋﻄﺎ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ: ﻣﻦ ﺧﺎﺗﻢ ﺍﻧﺒﻴﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﻳﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺘﻴﺎﺯﺍﺕ ﭘﺪﺭ ﺗﻮ ﻣﻴﺒﺎﺷﻢ. ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ. ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﻬﺪﺍ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻭ ﺣﻤﺰﺓ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﻋﻤﻮﻯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺑﺎﻝ ﻫﺮ ﻛﺠﺎ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺎ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻃﻴﺮﺍﻥ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻯ ﭘﺪﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﻮﻫﺮﺕ، ﺍﺯ ﻣﺎﺳﺖ. ﺩﻭ ﺳﺒﻂ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﻛﻪ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﺩﻭ ﺁﻗﺎﻯ ﺍﻫﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻛﻪ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ. ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎ! ﺑﺨﺪﺍﻭﻧﺪﻯ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﻣﻮﻗﻌﻰ ﻛﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﺮﺝ ﻭ ﻣﺮﺝ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﺷﻮﺏﻫﺎ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺭﺍﻩﻫﺎ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻳﻚ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻐﺎﺭﺕ ﺑﺮﻧﺪ، ﻧﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺭﺣﻢ ﺑﻜﻮﭼﻜﺘﺮ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻛﻮﭼﻜﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺭﺩ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻛﻪ ﻗﻠﻌﻪ ﻫﺎﻯ ﺿﻠﺎﻟﺖ ﻭ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﻗﻔﻞ ﺯﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎﻳﺪ ﻭ ﺍﺳﺎﺱ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻛﻨﺪ، ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ (ﺩﻭﺭﻩ ﻧﺒﻮﺕ) ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻛﺮﺩﻡ، و زمین را پر از عدل کند چونان که از ظلم پر شده باشد .
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎ! ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻣﺒﺎﺵ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻜﻦ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺘﻮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻯ ﻭ ﻣﺤﺒﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺘﻮ ﺩﺍﺭﻡ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﻫﺮﻯ ﺗﺰﻭﻳﺞ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻭ ﺣﺴﺐ ﻭ ﻣﻨﺼﺐ ﻭ ﺭﻋﻴﺖ ﭘﺮﻭﺭﻯ ﻭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻭ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﺗﺮ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺘﺮ ﻭ ﻋﺎﺩﻟﺘﺮ ﻭ ﺑﻴﻨﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻛﺲ ﺑﺎﺷﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﻤﻦ ﺑﭙﻴﻮﻧﺪ! ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﭙﻴﻮﺳﺖ.
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﺣﺬﻳﻔﺔ ﺑﻦ ﺍﻟﻴﻤﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﻄﺒﻪ ﺍﻯ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻴﺒﺎﻳﺪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﻴﻔﺘﺪ ﺑﻤﺎ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﺩﺍﺩ ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﻨﺎﻡ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﻋﺮﺿﻜﺮﺩ: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺍﺯ ﻛﺪﺍﻡ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ، ﻭ ﺩﺳﺖ ﺭﻭﻯ ﺷﺎﻧﻪ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺯ ﻗﺮﻳﻪ ﺍﻯ ﻗﻴﺎﻡ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ «ﻛﺮﻋﻪ» ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ .
ﻫﻢ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﻳﺶ ﭼﻮﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ .
ﻧﻴﺰ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻣﻬﺪﻯ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﻧﮋﺍﺩ ﻋﺮﺏ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﻣﺶ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺳﺖ (ﻳﻌﻨﻰ: ﺑﺎ ﺻﻠﺎﺑﺖ ﻭ ﻗﻮﻯ ﭘﻰ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ) ﺩﺭ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﻭﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺗﺎﺑﻨﺎﻛﻰ ﺑﺪﺭﺧﺸﺪ. ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﺎﻛﻨﺎﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﻫﻮﺍ ﺩﺭ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻭﻯ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ.
ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ : ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﻣﺎ ﭘﻴﺸﺎﻧﻴﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﻭﺳﻂ ﺑﻴﻨﻴﺶ ﺑﺮﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻫﻢ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺳﻂ ﺑﻴﻨﻴﺶ ﺑﺮﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﺑﻮ ﺍﻣﺎﻣﻪ ﺑﺎﻫﻠﻰ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺭﻭﻣﻴﺎﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﺻﻠﺢ ﺍﺳﺖ . ﭼﻬﺎﺭﻣﻴﻦ ﺁﻥ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﻫﺮﻗﻞ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﺍﻡ ﻣﻴﻴﺎﺑﺪ . ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﻋﺒﺪ ﻗﻴﺲ ﺑﻨﺎﻡ «ﻣﺴﺘﻮﺭﺩ ﺑﻦ ﺑﺠﻴﻠﺎﻥ» ﻋﺮﺿﻜﺮﺩ : ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ الله ! ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﭘﻴﺸﻮﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﭘﻴﺸﻮﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻦ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻛﻨﺪ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻣﺮﺩ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﻳﺶ ﭼﻮﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﻣﻴﺪﺭﺧﺸﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺧﺴﺎﺭﺵ ﺧﺎﻝ ﺳﻴﺎﻫﻰ ﺍﺳﺖ. ﺩﻭ ﻋﺒﺎﻯ ﻗﻄﺮﻯ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ (ﻭ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺳﻠﺎﻣﺖ ﺑﻨﻴﻪ) ﮔﻮﺋﻰ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺳﺖ . ﺫﺧﺎﺋﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻯ ﺷﺮﻙ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎﻳﺪ.
ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﻋﻮﻑ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
خداوند از عترت من مردي بر مي انگيزد که ميان دندان هاي مبارکش باز و صورت مبارکش روشن باشد . زمين را پر از عدل مي کند و به مردم اموال فراوان مي بخشد.
پيشواي صالح
ابوامامه از رسول خدا(ص) روايت مي کند که آن حضرت در خطبه اي فرمود : شهر مدينه از پليدي ها پاک شود چنانکه کوره آهنگري از کثافات فات پاک مي گردد. آن روز اعلام خواهند کرد که امروز روز آزادي است. زني به نام “ام شريک” عرض کرد: يا رسول الله در آن زمان عرب کجا خواهد بود؟ فرمود: در آن روز اندکي بيش نيستند زيرا که بيشتر آنها در بيت المقدس مي باشند و پيشواي آنها مهدي است که مردي صالح است .
مهدي ميان امت من قيام خواهد کرد و خداوند او را به طور آشکار براي مردم برمي انگيزد. او مال را به طور مساوي ميان مردم تقسيم مي کند. مردم در رفاه و چهارپايان در آسايش خواهند بود و زمين روييدني هاي خود را بيرون مي ريزد.
ابوسعيد خدري
مهدي در حالي که قطعه ابري بر سر مبارکش سايه افکنده قيام مي کند در آن وقت گوينده اي اعلام مي کند که اين مهدي خليفه الله است از او پيروي کنيد.
عبدالله بن عمر
مهدي در حالي قيام مي کند که فرشته اي بالاي سرش قرار گرفته و مي گويد : مهدي اين است ، از او پيروي نماييد.
عبدالله بن عمر
شما را به ظهور مهدي مژده مي دهم که هنگام انقلاب او احوال مردم و اوضاع متزل است. زمين را پر از عدل و داد مي کند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. ساکنان آسمان و زمين از حکومت او راضي خواهند بود و اموال را به طور مساوي ميان مردم قسمت خواهد کرد.
ابوسعيد خدري
پيش از قيامت مردي از اهل بيت من به حکومت مي رسد که نامش همنام من است. زمين را پر از عدل و داد مي کند همان طور که پر از ظلم و ستم شده باشد.
عبدالله بن عمر
اگر از عمر دنيا جز يک روز نمانده باشد، خداوند در آن روز مردي را بر انگيزد که نامش نام من و خوي او چون خوي من و کنيه اش ابوعبدالله است. قريب سي نفر از علما نقل فرموده اند که پيامبر فقط فرمود : نامش نام من است .
حذيفه بن اليمان
عمر دنيا به پايان نمي رسد تا اينکه خداوند مردي از اهل بيت من برانگيزد که نامش نام من و نام پدرش نام پدر من است (اسم ابي در اصل ابني است زيرا نام پدر امام مهدي، حسن بوده و امام حسن مجتبي پسر پيامبر به شمار مي رود. احمدبن حنبل با دقتي که در نقل و حفظ حديث دارد اين خبر را در چندجا اين گونه ذکر کرده که نامش نام من است) او دنيا را پر از عدل و داد نمايد، چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.
عبدالله بن عمر
چون روزي فرا رسد که زمين پر از ظلم و ستم شود خداوند مردي از اهل بيت من ظاهر گرداند که جهان را پر از عدل و داد کند.
ابوسعيد خدري
مردي از اهل بيت من خواهد آمد که نامش نام من و خويش چون خوي من است. او جهان را پر از عدل و داد مي کند.
عبدالله بن عمر
در آخرامان وقتي آشوبها پديد آمد، مردي به سلطنت مي رسد که بخشش او گواراست.
ابوسعيد خدري
مردي از اهل بيت من به سلطنت خواهد رسيد که به سنت من عمل مي نمايد. خداوند از آسمان براي او روزي مي فرستد و زمين آنچه دارد بيرون مي ريزد. او زمين را پر از عدل مي کند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. او در بيت المقدس هفت سال حکومت مي کند.
ابوسعيد خدري
چون آمدن پرچم هاي سياه را از خراسان ببينيد، به استقبال او بشتابيد هرچند با رفتن از روي برف باشد چرا که مهدي خليفه الله در آن جماعت است. لازم به ذکر است که منظور از اين حديث قومي است که از شرق يا خراسان به ياري امام زمان(عج) برخاسته اند که او جهان را فتح خواهد کرد.
عده اي از جوانان بني هاشم خدمت پيامبر رسيدند. ديدگان آن حضرت با مشاهده آنها پر از اشک شد و رنگ مبارکش تغيير کرد. اصحاب عرض کردند: يا رسول الله! سيماي مبارکتان گرفته است. ما نمي توانيم شما را بدين حال ببينيم. حضرت فرمود: ما اهل بيتي هستيم که خداوند براي ما آخرت را بر دنيا ترجيح داده است. بعد از اين اهل بيتم مصيبت هاي بسيار مي بينند و از وطن آواره مي شوند تا آنگاه که مردمي از جانب شرق با پرچم هاي سياه براي طلب حق قيام کنند. البته حق را به آنها نمي دهند تا جنگ کنند و پيروز شوند و حق را به دست گيرند و آن را به مردي از اهل بيت من بسپارند که دنيا را پر از عدل کرده چنانکه پر از ظلم شده باشد. هرکس آن زمان را درک کند به آنها بپيوندند اگرچه به رفتن از روي برف باشد .
ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ: ﻭﺍﻯ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﺳﻠﻄﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻮﺣﺸﺖ ﻣﻴﺎﻧﺪﺍﺯﻧﺪ، ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﻧﻬﺪ ﺷﺨﺺ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺰﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻴﺴﺎﺯﺩ ﻭﻟﻰ ﻗﻠﺒﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ- ﮔﺮﻳﺰﺩ. ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻋﺰﺕ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻛﻨﺪ ﺷﻮﻛﺖ ﻫﺮ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﺟﺒﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺑﺸﻜﻨﺪ. ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﻗﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﺴﺎﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺑﺴﺎﺣﻞ ﺻﻠﺎﺡ ﺁﻭﺭﺩ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﻴﺪﻳﻨﺎﻥ ﺟﻨﮕﻬﺎ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺳﺎﺯﺩ: ﻟﺎ ﻳﺨﻠﻒ ﻭﻋﺪﻩ ﻭ ﻫﻮ ﺳﺮﻳﻊ ﺍﻟﺤﺴﺎﺏ
ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻬﺪﻯ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﺧﻰ ﻣﻌﻴﺸﺖ ﺑﺴﺮ ﺑﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺪﻳﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘﻰ ﺩﺭ ﭘﻰ ﺑﺮﻛﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﻭ ﻣﻴﺮﻳﺰﺩ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻴﺪﻫﺪ.
ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﺳﺮﻭﺭﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻬﺸﺘﻴﻢ . ﻳﻌﻨﻰ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻋﻠﻰ ﻭ ﻋﻤﻮﻳﻢ ﺣﻤﺰﻩ ﻭ ﺟﻌﻔﺮ (ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ) ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ ﻣﻬﺪﻯ .
ﺍﺑﻮ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﻳﻚ ﺷﺐ ﻧﻤﺎﻧﺪ ، ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ .
ﺛﻮﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻧﺰﺩ ﮔﻨﺞ ﺷﻤﺎ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﻘﺘﻞ ﺭﺳﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺳﻪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﺑﺎ ﭘﺮﭼﻤﻬﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﺳﺮ ﺭﺳﻨﺪ ﻭ ﻃﻮﺭﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻘﺘﻞ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻗﻮﻣﻰ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ﻭﺿﻊ ﻧﻜﺸﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺳﭙﺲ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻬﺪﻯ ﺑﻴﺎﻳﺪ. ﭼﻮﻥ ﺑﺸﻨﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﺴﻮﻯ ﺍﻭ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﻳﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﻴﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﻣﻬﺪﻯ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺣﻘﻴﻘﻰ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ.
ﻭ ﻫﻢ ﺛﻮﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺮﻭﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺮﺩﻣﻰ ﺑﺎ ﭘﺮﭼﻤﻬﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﺮﻕ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﺁﻫﻨﻴﻦ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺁﻣﺪﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻄﻠﻊ ﮔﺸﺖ ﺑﺴﻮﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻟﻮ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺑﺮﻑ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ) ﻋﺮﺿﻜﺮﺩﻡ: ﻳﺎ رسول الله ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﻣﺎ؟ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺳﺖ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺍﻭ ﺧﺘﻢ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺎ ﮔﺸﻮﺩ. ﻣﺮﺩﻡ، ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﺷﻮﺑﻬﺎ ﻧﺠﺎﺕ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻨﺠﻠﺎﺏ ﺷﺮﻙ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺩﻟﻬﺎﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﻴﻬﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺠﺎﺕ ﺍﺯ ﺷﺮﻙ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻳﻨﻰ ﻛﺮﺩ.
ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﻳﻚ ﺷﺐ ﻧﻤﺎﻧﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺶ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﺵ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻛﻨﺪ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﺴﻮﻳﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﺍﻣﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﻳﺎ ﻧﻪ ﺳﺎﻝ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻬﺪﻯ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰ ﺳﻮﺩﻯ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﺍﺑﻮ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺷﻮﺩ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ ﻭ ﻗﺴﻄﻨﻄﻨﻴﻪ ﻭ ﺟﺒﺎﻝ ﺩﻳﻠﻢ ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﻛﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎﻗﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﻛﻨﺪ.
ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺟﺎﺑﺮ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺟﺪﺵ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻠﻔﺎﺀ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻠﻔﺎﺀ ﺍﻣﺮﺍﺀ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﺍﺀ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﭘﺮ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻋﻴﺴﻰ ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻮﻥ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﻬﺪﻯ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﻨﺪ ﻋﻴﺴﻰ ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﺪ، ﺍﻣﻴﺮ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻌﻴﺴﻰ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﻢ. ﻋﻴﺴﻰ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ: ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺧﻰ ﺑﺮ ﺑﺮﺧﻰ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻣﻴﺮ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻟﻄﻒ ﺧﺪﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﻣﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻭﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻋﻴﺴﻰ ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻣﻬﺪﻯ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﻫﺮﮔﺰ ﻫﻠﺎﻙ ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ.
گویند : چون پیامبر (ص) به سوی خیبر حرکت فرمود و نزدیک آن رسید. محیصه بن مسعود را به فدک فرستاد تا ایشان را به اسلام دعوت کند و ایشان را بترساند که در غیر آن صورت با آنها هم جنگ خواهد فرمود و به دیار و سرزمین آنها فرود خواهد آمد .
محیصه گوید : پیش آنها آمدم و دو روز پیش آنها ماندم . آنان شروع به حرف بیهوده زدن کردند و گفتند در حصار نطاه، عامر، یاسر، اسیر، حارث و سالار یهودیان مرحب هستند . خیال نمی کنیم محمد به سرزمین آنها نزدیک شود که در آن ده هزار جنگجو هست.
گوید : چون خباثت ایثان را دیدم خواستم برگردم ولی آنان گفتند ما تنی چند همراه تو می فرستیم که برای ما قرار صلح بگذارند ، در عین حال می پنداشتند یهودیان مانع برقراری صلح خواهند شد . و همچنین مردد و دودل بودند تا خبر کشته شدن بزرگان حصارهای ناعم به اطلاع ایشان رسید . این موضوع ارکان آنها را از هم پاشید و به محیصه گفتند ، آنچه به تو گفتیم از محمد پوشیده بدار و این همه زر و زیور که از ن خود جمع کرده ایم مال تو باشد .
محیصه گفت : هرگز، من آنچه را از شما شنیده ام به رسول خدا (ص) خواهم گفت . و مطالبی را که گفته بودند به اطلاع رسول خدا رساند .
محیصه گوید : مردی از سران فدک که به او نون بن یوشع می گفتند همراه تنی چند از یهودیان با من آمدند ، و با رسول خدا صلح کردند که خونهایشان محفوظ بماند .
و آن حضرت ایشان را از آن سرزمین تبعید کند ، و تمام اموال خود را به پیامبر واگذارند و چنین شد .
گویند ، یهودیان پیشنهاد کردند که از دیار خود بکوچند و بیرون بروند ولی از اموال آنها چیزی به پیامبر (ص) تعلق نگیرد ، و هنگام محصول برداری خودشان برگردند و محصول را جمع کنند . پیامبر (ص) از پذیرش این تقاضا خودداری فرمود .
محیصه به آنها گفت : شما نه یارای مقاومت دارید و نه حصار و نه مردان جنگی ، اگر پیامبر (ص) صد نفر را بفرستد شما را پیش آنها خواهند برد .
صلح چنین قرار گرفت که نیمی از خاک فدک از یهودیان و نیمی دیگر از رسول خدا (ص) باشد ، و پیامبر (ص) این پیشنهاد را پذیرفتند.
این مطلب از مطلب نخست صحیح تر است .
پیامبر (ص) با همین شرایط آنها را در جای خود گذاشت و به آنجا نرفت . چون عمر بن خطاب به خلافت رسید و یهودیان خیبر را از آن منطقه بیرون راند ، کسی را به فدک فرستاد که بهای زمین آنها را تعیین کند، ابوالهیثم بن تیهان ، فروه بن عمروبن حیان ، و زیدبن ثابت را برای این کار تعیین کرد . آنها درختان خرما و زمینها را قیمت کردند ، و عمر بن خطاب نیمی از بها را که بالغ بر پنجاه هزار درهم یا بیشتر بود ، از پولهای عراق پرداخت کرد ، و ایشان را به شام تبعید کرد ، و گویند ابو خیثمه حارثی زمینها را تقویم کرد .
کاپیتان رابرت فال اسکات (۶ ژوئن ۱۸۶۸ – ۲۹ مارس ۱۹۱۲) از افسران نیروی دریایی سلطنتی و مکتشفی بود که فرماندهی دو هیئت در سفر اکتشافی دیسکاوری در فاصلهٔ ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ و سفر اکتشافی نافرجام ترا نووا در فاصلهٔ ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۳ در نواحی جنوبگان را برعهده داشت.
اسکات در دومین سفر مخاطرهآمیزش به قطب جنوب رهبری هیأتی پنج نفره را عهدهدار بود و در ۱۷ ژانویهٔ ۱۹۱۲ به قطب رسید، اما دریافت که هیئت اکتشافی نروژی به فرماندهی روآلد آموندسن پیش از او به قطب جنوب رسیده بود. اسکات و چهار نفر همراهش در طی سفر بازگشتشان بر اثر خستگی، گرسنگی و سرمای شدید جان باختند.
اسکات تا پیش از انتصابش به فرماندهی سفر اکتشافی دیسکاوری ، افسر نیروی دریایی سلطنتی در بریتانیای عصر ویکتوریا بود ، دورهای که فرصتهای پیشرفت شغلی برای او یا محدود بود یا دیگر افسران جاهطلب در پی تصاحب موقعیتهای پیشآمده بودند.
پس اسکات نه از سر علاقهمندی به سفرهای اکتشافی به قطب بلکه تنها به منظور متمایزساختن خود از دیگران برای فرماندهی کشتی دیکساوری در سفر به قطب جنوب ثبت نام کرد.
اما پس از آن او باقی عمرش را به فعالیت در زمینهٔ موضوعات مربوط به جنوبگان اختصاص داد و دوازده سال آخر عمر او با این موضوع عجین شدهبود.
به دنبال پخش خبر مرگ اسکات و همراهانش، او به یکی از قهرمانان بریتانیا تبدیل شد و تا بیش از ۵۰ سال این جایگاه را در اختیار داشت.
تا آنکه دلایل وقوع این فاجعه در دهههای پایانی قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت و موضوع شایستگی اسکات که تا آن زمان تردیدی در موردش وجود نداشت با مقصر دانستن او به چالش کشیده شد.
با این حال مفسران در سدهٔ بیست و یکم با دیدی بیشتر مثبت به اسکات مینگرند و در عین حالی که اشتباهاتش را تصدیق مینمایند، شجاعت او را نیز مورد تأکید قرار داده و نافرجامی دومین سفر اکتشافی او را به بدشانسی نسبت میدهند.
منبع : ویکی پدیا فارسی
دمای هوا در قطب جنوب بسیار سرد تر از قطب شمال است به طوری که در بعضی قسمت های قاره ی قطب جنوب برف ها هیچ وقت ذوب نمی شوند.
در طول سال میانگین دمای هوا در قطب جنوب ۴۹- درجه ی سلسیوس است و این در حالی است که دمای هوای قطب شمال در طول زمستان ۳۴- درجه ی سلسیوس است و در تابستان چند درجه هم بالا تر می رود. کمترین دمایی که تا به حال بر روی کره ی زمین ثبت شده ۸۹,۶- درجه بوده که مربوط به منطقه ی وستوک در نزدیکی قطب مغناطیسی جنوب است.
قطب شمال در واقع یک لایه ی یخی است و از این جهت در برابر تغییرات آب و هوا بیشتر تأثیر می پذیرد.
قطب جنوب سردتر است یا قطب شمال
با وجود این که قطب شمال و قطب جنوب، قطب های مقابل و روبروی یکدیگرند اما هر دو به یک میزان نور خورشید دریافت می کنند. با این حال قطب جنوب خیلی سردتر از قطب شمال است. چرا؟ چون هر دو قطب از بسیاری جهات دیگر هم در مقابل یکدیگر قرار دارند.
قطب شمال اقیانوسی است که به وسیله خشکی احاطه شده است اما قطب جنوب خشکی ای است که به وسیله اقیانوس در بر گرفته شده است.
اقیانوس زیر یخ های قطب شمال سرد است، اما به هرحال گرم تر از یخ است! بنابراین اقیانوس، هوا را کمی گرم می کند.
قطب جنوب خشک و مرتفع است. زیر یخ و برف خشکی است، نه اقیانوس و این خشکی کوه هایی هم دارد. متوسط ارتفاع قطب جنوب حدود 2.3 کیلومتر است و اگر به ارتفاعات بروید هوا سردتر می شود.
دعا به ساحت مقدس امام که ولی نعمت ما و واسطه فیض الهی است، اهمیت ویژه ای دارد. وظیفه هر انسان، دعا برای اوست.
تردیدی نیست که دعا از عبادت های عظیم است و آثار فراوانی دارد. دعا کردن راهی است برای آن که امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را یاد کنیم و با آن عزیز ارتباط روحی و معنوی بگیریم. این ارتباط، ثمرات بسیاری برای رشد و کمال روحی ما دارد.
دعا کردن برای امام، نوعی عرض ارادت و محبت نسبت به اوست و قطعاً از سوی آن امام کریم بی پاسخ نخواهد ماند و ایشان، دعاکننده را مورد لطف و عنایت خاص خود قرار خواهد داد.
دعا کردن برای امام، یعنی آن وجود عزیز را بر بسیاری از موجودات و پدیده ها مقدم دانستن و وجود و نقش او را مدنظر قرار دادن. این موضوع، سبب زیاد شدن محبت آن بزرگوار در دل ها و جان ها می گردد؛ زیرا ذکر محبوب، باعث فراوانی محبت نسبت به او خواهد شد.
در سیره معصومین علیهم السلام دعا کردن جایگاه ویژه ای داشته است. علاوه بر سیره عملی، آنان احادیث گران بهایی نیز در ضرورت، فضایل و آثار دعا نیز برای انسان ها به یادگار گذاشته اند. (1) در این میان، ادعیه و زیارات مخصوص به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از جایگاه خاصی برخوردار است. کثرت این دعاها در میان گنجینه ادعیه، به ضرورت دعا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره دارد.
اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند اول به جان گمشده خود دعا کنند (2)
دعا کردن برای آخرین حجت الهی، خصوصاً برای سلامتی ایشان، سیره و سنت پیشوایان دین در همه حال و در بهترین حالات، یعنی به هنگام نماز و راز و نیاز بوده است. امامان معصوم علیهم السلام بارها برای آخرین فرزند معصومشان دست به دعا برداشته اند.
صاحب مکیال المکارم بیش از یک صد دعا را که از ناحیه مقدس معصومان علیهم السلام صادر شده، تقدیم منتظران کرده است. (3) ضمناً ایشان در اثری دیگر می نویسد:
«بر کسی که تتبع و ممارست در حالات و دعوات ائمه طاهرین علیهم السلام داشته باشد، پوشیده نیست که آنان چقدر بر دعا نمودن به حضرت صاحب امان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسئلت فرج آن جناب از خداوند عالمیان _ جلّ شأنه _ اهتمام داشته اند و اگر بخواهی اندکی بر صدق این مدعی آگاه شوی، ملاحظه کن دعای حضرت امیر علیه السلام را _ که ضمن حدیث روایت شده در غیبت نعمانی آمده
و دعای حضرت سید الساجدین علیه السلام را در روز عرفه _ که در صحیفه سجادیه آمده _ و دعای آن حضرت را بعد از نماز ظهر و عصر روز جمعه _ که در جمال الاسبوع آمده _ و دعای حضرت صادق علیه السلام برای آن حضرت را بعد از نماز ظهر _ که در فلاح السائل و بحار آمده _ و دعای آن حضرت را در صبح بیست و یکم ماه رمضان _ که در اقبال آمده _ و دعای حضرت امام موسی کاظم علیه السلام را بعد از نماز عصر _ که در فلاح السائل آمده
و دعای حضرت امام رضا علیه السلام در جمال الاسبوع و دعای امام محمدتقی علیه السلام در کافی و دعای امام حسن عسکری علیه السلام در مهج الدعوات و دعای روایت شده از خود آن جناب را در کمال الدین و تمام النعمه و قنوت نماز ظهر جمعه آن حضرت _ که در کمال الدین و تمام النعمه آمده _ و قنوت نماز ظهر جمعه آن حضرت _ که در جمال الاسبوع روایت شده
و دعای آن حضرت بعد از دو رکعت اول نماز نافله شب _ که در مصباح المتهجد و مفتاح الفلاح نقل شده _ و دعای روز بیست و پنجم ماه ذی قعده و دعای صبح های روزهای جمعه و دعای بعد از نمازهای فریضه و دعای وقت رفتن به مسجد در روز جمعه و دعای افتتاح و غیر این ها، که ذکرش موجب طول است.
بلکه از عبارت دعای روز عرفه و قنوت روز جمعه _ که در جمال الاسبوع روایت شده _ و بعضی ادله دیگر ظاهر می شود که مؤمن باید هر دعایی که می نماید، ابتدا کند به دعا برای حضرت صاحب امان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دعا برای ایشان بعد از نماز عصر و بلکه بعد از هر نماز سفارش شده است. هم چنین دعا برای ایشان در قنوت نماز جمعه، در سجده، هر صبح و شب، روز جمعه، در حرم امام حسین علیه السلام، در صحرای عرفات، روز
عید فطر، روز عید قربان، نیمه شعبان و تمام روزهای ماه رمضان سفارش شده است». (4)
بنابراین اگر سؤال شود که «چرا باید به حضرت دعا کرد؟» می گوییم:
1. چون ایشان برترینِ مؤمنین است و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «به مؤمنین دعا کنید».
2. چون ایشان فریادرس بیچارگان است. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در این باره می فرماید: «إنا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم؛ (5) ما در رسیدگی به شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم».
3. چون ایشان احیاگر دین خداست. در دعای ندبه می گوییم: «أین محیی معالم الدین» (6)و در قرآن می خوانیم: ((لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ)). (7) غلبه اسلام بر دیگر ادیان، توسط آن حضرت محقق می شود.
4. چون ایشان انتقام گیرنده از دشمنان اسلام است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «قال الله و به أنتقم من أعدائی؛ (8) خداوند فرموده است که به وسیله او از دشمنانم انتقام خواهم گفت». امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «إذا قام قائمنا انتقم لله و لرسوله و لنا أجمعین؛ (9) هرگاه قائم ما قیام کند، انتقام ما را می گیرد».
5. چون ایشان اقامه حدود می کند. امام صادق علیه السلام می فرماید: «و یقام حدود الله فی خلقه؛ (10) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در میان خلایق، اقامه حدود می کند».
6. چون ایشان مضطرّ است. از امام محمد باقر علیه السلام درباره تفسیر آیه ((امن یجیب المضطر)) (11)سؤال شد. آن حضرت فرمود: «نزلت فی القائم؛ (12) این آیه در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است».
7. چون ایشان عامل تألیف دل هاست. در دعای ندبه می خوانیم: «أین مؤلف شمل الصلاح و الرضا». (13)
8. چون ایشان مهربان و واسطه فیض است. در دعای ندبه می گوییم: «این سبب المتصل بین الارض والسماء» و در دعای عدیله می خوانیم: «بِیُمنه رُزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء».
9. چون قبولی اعمال ما وابسته به رضایت آن حضرت است. در زیارت می خوانیم: «بولایتک تقبل الاعمال». (14)
10. چون به وسیله آن حضرت، از ما دفع بلا می شود: «و بی یدفع الله عز و جل البلاء عن أهلی و شیعتی». (15) همان طور که درباره پیامبر در قرآن آمده است: ((وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ)). (16) پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «أهل بیتی أمان لاهل الارض». (17) در حال حاضر تنها فرد از اهل بیت علیهم السلام که امام حی و حاضر و موجب امان اهل زمین است، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
11. چون ایشان از ما شفاعت می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «المهدی شفیعهم یوم القیامه». ()
12. چون ایشان در همین دنیا نیز به همه، توجه و عنایات فراوان دارد. به طور مثال، پدر شیخ صدوق بچه دار نمی شد. نامه ای به محضر مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نوشت تا آن حضرت در حقّش دعا کند و نامه را به وسیله حسین بن روح به آن حضرت رساند. امام نیز در حقّش دعا کرد و در جواب نامه اش نوشت: «قد دعونا الله لک بذلک، و سترزق ولدین ذکرین خیرین». (19) به برکت دعای آن حضرت، او صاحب دو فرزند عالم و فقیه شد که یکی از آن ها، شیخ صدوق بود که قبرش در نزدیکی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی است.
13. مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله دعا برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. وقتی به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا می کنیم، در واقع می گوییم: «یا رسول الله! مزد آن که خدا را به وسیله تو شناختم، ادا می کنم. مزد تو آن است که به نوه تو و پیاده کننده احکام دین تو دعا کنم». او حق نعمت، حق رهبری و حق ارشاد بر گردن ما دارد. او ولی نعمت ماست، جدش ما را هدایت کرده، رهبر ماست و اگر او نبود، ما نبودیم.
با وجود آن که اساسی ترین نیاز هر انسان، امام و حجت الهی است، (20) و بحث «اضطرار به حجت» یکی ازشکوفاترین بحث ها و بخش های دین به شمار می آید، آیا می توان دعا برای وجود نازنین امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و واسطه فیض الهی را ضروری ندانست؟!
در میان نیازهای انسان، نیاز به امام، اساسی ترین مسأله است و از نظر عقلی، مهم ترین نیاز، ضرورت جدی تری نیز دارد. بنابراین، دعا برای امام، ضروری ترین دعاهاست.
به راستی چه زیباست که بهترین حالات خودمان را به بهترین فرد اختصاص دهیم. دعا بهترین حالت انسان است و باید به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بهترین مخلوق خداوند متعال، اختصاص یابد.
در این میان، دعای سلامتی آن حضرت، جایگاه والایی دارد. علما و محدثان بزرگ شیعه، از قرن های گذشته تاکنون، این دعای شریف را در متون اولیه و کتب معتبر به مناسبت اعمال شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان ثبت و ضبط کرده اند. علمایی که به ذکر این دعا پرداخته اند، بر اساس تقدم تاریخی و زمانی عبارت اند از:
1. ثقه الاسلام محمدبن یعقوب اسحاق کلینی قدس سرّه
شیخ کلینی (متوفای 329 قمری) در کتاب ارزش مند کافی (21) این دعا را از محمد بن عیسی نقل کرده است. این کتاب از قدیمی ترین و معتبرترین کتاب های حدیثی شیعه به شمار می آید و در عصر غیبت صغری تألیف شده است.
2. شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی قدس سرّه
شیخ طوسی (متوفای 460 قمری) در دو کتاب ارزش مند تهذیب الأحکام (22) و مصباح المتهجد و سلاح المتعبد (23) این دعا را نقل کرده است. ایشان که به «بزرگ شیعه» لقب گرفته، صاحب دو کتاب تهذیب و استبصار از چهار کتاب معتبر شیعه است. کتاب ارزش مند مصباح المتهجدِ ایشان از کتاب های بسیار معتبر شیعه در زمینه دعاست. این کتاب از متون روایی و حدیثی برگرفته شده و از زمان نگارش تا به حال مورد توجه علما و مردم بوده است.
3. محمد بن جعفر مشهدی حائری قدس سرّه
ابن مشهدی از علمای بزرگ شیعه است که قبل از 580 قمری دیده از جهان فروبست. ایشان در کتاب ارزش مند المزار الکبیر (24) این دعا را ذکر کرده اند. بزرگان شیعه در طول هشت قرنی که از تألیف آن می گذرد، همواره بدان اعتماد و استناد کرده اند.
4. علی بن موسی بن طاووس حلی قدس سرّه
سید بن طاووس (متوفای 664 قمری) در دو کتاب خود، این دعای شریف را ذکر فرموده است: الإقبال بالأعمال الحسنۀ فیما یعمل مره فی السنۀ (25) و فلاح السائل. (26)
این آثار سودمند جایگاه ویژه ای نزد علمای شیعه دارد. کتاب هایی درباره دعا که بعد
از ایشان تألیف شده، وام دار این آثار است.
5. شیخ تقی الدین ابراهیم کفعمی قدس سرّه
شیخ کفعمی (متوفای 900 قمری) نیز در دو اثر از آثار گران بهایش، این دعای شریف را ذکر فرموده است: جنه الأمان الواقعیه و جنه الإیمان الباقیه (مشهور به مصباح) (27) و البلد الأمین. (28)
ایشان در مقدمه کتاب مصباح می نویسد:
این کتاب را از کتاب های مورد اعتماد جمع آوری کردم که باید به ریسمان محکم آن ها چنگ زده شود، و آن را به گونه ای مرتب کردم که خواننده آن را به بالاترین درجات وصول به حق برساند.
این کتاب مشتمل بر دعاهای پربهایی است که علمای شیعه در قرون متمادی آن را تأیید کرده اند.
6. شیخ جلیل، حسن بن سلیمان حلّی قدس سرّه
شیخ حسن بن سلیمان حلی (متوفای قرن نهم هجری) در کتاب مختصر بصائر الدرجات (29) این دعا را نقل کرده و برخی از بخش های آن را شرح داده است. (30)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
در این پست از سایت قطب نیز به برخی از فواید دعا کردن خواهیم پرداخت .
۱) كسب معرفت:
از شرایط دعا، به دست آوردن معرفت لازم برای شناخت خود و خداست. اینكه انسان بداند فقیر محض است و در همه چیز محتاج خداست و خداوند بینیاز از دیگران و برآورنده نیاز دیگران است و بداند كه هیچ چیزی بدون اراده خداوند واقع نمیشود و هرچه را او اراده كند بیدرنگ محقق میشود. «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون» [۱] با این معرفت انسان با تمام وجود و با اخلاص دعا خواهد كرد و همین باعث اجابت آن میشود. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در بیان آیه «فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی» میفرمایند: « یعنی مردم بدانند كه خداوند قادر است هر آنچه را بخواهند به آنان عطا كند.»[۲] و وقتی از آن حضرت درباره علت عدم استجابت دعا پرسیدند، فرمود: « چون شما كسی را میخوانید كه او را نمیشناسید.»[۳]
۲) آرامش روانی:
گاهی انسان در زندگی روزمره خود گرفتار مشكلاتی میشود كه بر طرف كردن آن از توانش خارج است. و « وارد آمدن فشار برای انجام كارهایی فراتر از توانمندیهای آدمی در وی اضطراب ایجاد میكند و این اضطراب را نمیتواند مدت درازی تحمل كند.»[۴] بهترین راه حل برای از بین بردن اضطراب و به دست آوردن آرامش، دعا و راز و نیاز با خداست چرا كه دعا برقراری ارتباط بنده با خداست. خدایی كه بر هر كاری تواناست. این ارتباط انسان را امیدوار و دلگرم به قدرتی برتر میكند كه اگر صلاح بداند به راحتی آن فشارها و سختیها را برطرف میكند.
۳) خودسازی:
برقراری ارتباط با خداوند و با او به راز و نیاز پرداختن در صورتی امكانپذیر است كه اعمال او خلاف خواست پروردگار نباشد. قرآن كریم میفرماید: « خداوند دعای كسانی را اجابت میكند كه ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند» (شوری، ۲۶) پس سخن گفتن با خدا و طلب حاجت از او، دلی پاك و عملی صالح لازم دارد. چنانكه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند:« پرهیزگار باشید و اعمالتان را صالح و درونتان را برای خدا خالص كنید تا خداوند دعایتان را اجابت كند.[۵]» و چون شرط به اجابت رسیدن دعا، ترك گناه است، كسی كه حقیقتا درخواستی از خدا دارد، مراقب اعمال و رفتار خود خواهد بود.
۴) از بین بردن خودخواهی:
برای استجابت دعا بهتر است انسان اول برای دیگران دعا كند سپس برای خود. چنانكه امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « هر كس چهل مؤمن را قبل از خود دعا كند، دعایش مستجاب میشود.»[۶] همچنین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند:« وقتی كسی از شما دعا میكند آن را عمومیت دهد – و برای دیگران هم دعا كند – چرا كه باعث اجابت دعاست.»[۷] طلب خیر برای دیگران در واقع مبارزه درونی با انحصار طلبی و خودخواهی است.
۵) نجات از دوزخ:
رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند: « در قیامت امر میشود عدهای را به جهنم ببرند ، خداوند به مالك جهنم میفرماید: به آتش بگو پاهایشان را نسوزاند چونكه با آن به مساجد میرفتند، صورتشان را نسوزاند به خاطر وضو گرفتنشان و دستهایشان را نسوزاند چون هنگام دعا دستها را بالا میگرفتند…»[۸]
۶) تشویق به فعالیت:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « دعای چهار نفر اجابت نمیشود: یكی از آنها كسی است كه در خانه بنشیند و از خدا روزی طلب كند.[۹]» و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « دعا كننده بدون عمل مانند تیرانداز بدون كمان است كه هیچ گاه دعای او به اجابت نمی رسد. » [۱۰] كسی كه واقعا میخواهد دعا كند باید حداكثر شرایط اجابت آن را رعایت كند. یكی از آن شرایط كار همراه دعاست.
۷) محبوبیت نزد خدا:
انجام هر عبادتی انسان را محبوب درگاه حق تعالی میكند و دعا یكی از آن عبادات و بلكه افضل آن است. خداوند در قرآن كریم از حضرت ابراهیم به خاطر دعا كردنش تعریف و تمجید میكند.
« ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب»(هود/۷۵) امام باقر ـ علیه السّلام ـ در بیان این آیه میفرمایند:« اواه كسی است كه بسیار دعا میكند.[۱۱]»
۸) جلب روزی:
خداوند روزی دهنده تمام مخلوقات است اما با دعا میتوان نعمتهای بیشتر و بهتری به سوی خود جلب كرد. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند: « رزق و روزی به عدد قطرات باران از آسمان بر زمین نازل میشود تا هر كس به اندازه خود دریافت كند، لكن خداوند زیاده دهنده است پس از فضل خداوند نعمتهای بیشتری درخواست كنید.[۱۲]
۹) دفع بلا:
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « دعا و بلا با هم هستند تا روز قیامت و دعا بلا را دفع میكند حتی در حالیكه نزول بلا قطعی شده باشد. » [۱۳] و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « امواج بلا را با دعا دفع كنید.» [۱۴]
۱۰) تقویت روحیه احساس مسئولیت نسبت به جامعه :
دین اسلام همه ابعاد زندگی اجتماعی و فردی انسان را مورد توجه قرار داده است. همه افراد را نسبت به یكدیگر و جامعه مسئول میداند و این مسئولیت را در قالب امر به معروف و نهی از منكر به عنوان یكی از فروع دین واجب كرده است و یكی از شرایط استجابت دعا را این وظیفه میداند. امیرمؤمنان میفرمایند: « امر به معروف و نهی از منكر كنید تا خداوند دعایتان را مستجاب كند.[۱۵]» و همچنین در وصیت خود به فرزندانش میفرماید: « امر به معروف و نهی از منكر را ترك نكنید، مبادا خداوند اشرار امت را بر شما مسلط كند، بعد شما هرچه دعا كنید، اجابت نشود. » [۱۶]
۱۱) شفای دردها :
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند : « دعا كنید چرا كه دعا شفا دهنده دردهاست » [۱۷]
۱۲) به دست آوردن منزلت نزد خدا :
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « نزد خداوند متعال، مقام و منزلتی هست كه كسی به آن نمیرسد مگر با درخواست و دعا . » [۱۸]
چرا دعا کنیم
محمد حسن باقری
[۱]. یس/۸۲
[۲] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۲۳.
[۳]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۳، ص ۳۶۸.
[۴]. ریچارد/تكینسون، روانشناسی هیلگارد، ج ۲، ص ۱۵۲.
[۵]. شیخ حر عاملی، مستدرك الوسایل، ج ۵، ص ۲۶۹.
[۶]. شیخ كلینی، كافی، ج ۲، ص ۵۰۹.
[۷]. همان، ص ۴۸۷.
[۸]. ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۶۰.
[۹]. شیخ كلینی، كافی، ج ۲، ص ۵۱۱.
[۱۰]. نهج البلاغه، ص ۵۳۴.
[۱۱]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۹، ص ۲۹۳.
[۱۲]. همان، ص ۲۸۹.
[۱۳]. شیخ كلینی، كافی، ج ۲، ص ۴۶۹.
[۱۴]. نهج البلاغه، ص ۴۹۵، كلمات قصار ۱۴۶.
[۱۵]. شیخ حد عاملی، مستدرك الوسایل، ج ۵، ص ۲۶۶.
[۱۶]. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
[۱۷]. شیخ كلینی، كافی، ج ۲، ص ۴۷۰.
[۱۸]. همان، ص ۴۶۶.
خَنّاس صفت شیطان به معنای موجود پنهانشونده است. از آنجا که شیطان همواره انسان را وسوسه میکند و زمانی که یاد خدا در قلب انسان باشد از قلب انسان فرار میکند و پنهان میشود، با واژه خناس توصیف شده ا ست. این واژه در سوره ناس به کار رفته است.
خناس از ریشه «خَنَسَ» است که برای آن معنای مختلفی بیان شده است. انقباض، تأخیر انداختن، کنار رفتن، بازگشتن و پنهان شدن از جمله معانی آن است .
آیه ۴ سوره ناس « مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاس ؛ از شر وسوسهگر پنهانکار »
بسیاری از مفسران معتقدند که خناس را در آیه چهارم سوره ناس به معنای شیطان به کار رفته است. آنها عنوان کردهاند که خناس از اوصاف شیطان است چرا که هر زمان انسان به یاد خدا باشد پنهان میشود و هر زمان که انسان از یاد خداوند غافل شد به سرعت باز میگردد .
در تفسیر المیزان آمده است خناس به کسی گفته میشود که همواره ظاهر میشود و سپس مخفی میشود. از همین رو با توجه به اینکه شیطان بهطور مداوم انسان را وسوسه میکند و به محضی که انسان به یاد خدا میافتد پنهان میشود و هر زمان که انسان از یاد خدا غافل شد دوباره برمیگردد و انسان را وسوسه میکند، برخی منظور از خناس را همان شیطان دانستهاند.
برخی مفسران در تفسیر «وسواس الخناس» گفتهاند که شیطان خناس با کلام خفی بهنحویکه هیچ صدا و شنیدنی در آن وجود نداشته باشد مقصود و مفهوم خود را به انسان منتقل میکند.
زمخشری معتقد است که بر اساس آنچه در قرآن کریم مبنی بر امکان شیطان بودن انسان و جن آمده، شیطانی که در این آیه مورد نظر است فقط شیطان جنی نیست؛ بلکه شیطان انسانی و کسی که زیاد وسوسه میکند را نیز شامل میشود.
در تفسیر نمونه آمده است که شیطان اهداف خود را با مخفیکاری انجام میدهد؛ چراکه این مخفیکاری باعث میشود انسان تصور کند که آنچه میخواهد انجام دهد باور و فکر خودش است و کسی به او چیزی را تحمیل نکرده است. به همین دلیل راحتتر و سریعتر گمراه میشود. مخفیکاری شیطان باعث تزیین وسوسههای او میشود. یعنی شیطان با مخفیکاری کارهای باطل را در لعابی از حق و دروغ، گناه را در لباس عبادت، و گمراهی را در پوشش هدایت به باور و فکر انسان تبدیل میکند.
برخی معتقدند منظور از وسوسههای خناس در سوره ناس ارزشهای موهوم و ساختگی است که میتواند جامعه و ارزشهای خدایی را از بین ببرد.
ابن بابویه، از پدرش، از عبدالله بن جعفر حمیری، از موسی بن جعفر وهب بغدادی، از علی بن معبد، از علی بن سلیمان نوفلی، از فطر بن خلیفه، از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که ایشان فرمود: هنگامی که آیه «وَالَّذِینَ إِذَا فَعلُواْ فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ» نازل شد، ابلیس از کوهی در مکه که به آن کوه ثور گفته می شود، بالا رفت و با صدای بسیار بلند، عفریت های خود را صدا زد و آنها به نزد او آمدند و گفتند: ای سرور و سالار ما! چرا ما را به حضور خواسته اید؟ گفت: این آیه، نازل شده است. چه کسی از پسِ آن بر می آید؟ عفریتی از شیاطین بلند شد و گفت: من با انجام این کار و آن کار از پس آن بر می آیم. گفت: کار تو نیست. عفریت دیگری بلند شد و مانند آن را تکرار کرد. گفت: کار تو هم نیست. وسواس خنّاس بلند شد و گفت: من می توانم. شیطان گفت: با چه چیزی؟ گفت به آنها وعده می دهم و آنها را ضعیف می گردانم تا این که گناه را انجام دهند و وقتی که آن گناه را انجام دادند، استغفار کردن را از یاد آنها می برم. شیطان گفت: این، کار توست. و او را تا روز قیامت، مأمور انجام آن کار گردانید.
امالی، ص 376، ح 5.
سپس علی بن ابراهیم، از سعید بن محمّد، از بکر بن سهل، از عبد الغنی بن سعید ثقفی، از موسی بن عبد الرحمن، از مقاتل بن سلیمان، از ضحّاک بن مزاحم، از ابن عباس روایت کرد که وی درباره کلام خداوند متعال گفت: «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» منظور، شیطان است - که لعنت خدا بر او باد. شیطان بر قلب آدمی زاد وسوسه میانگیزد و خرطومی چون خرطوم خوک دارد. چون آدمی زاد به دنیا رو آورد و به چیزی گراید که خداوند دوست نمیدارد، او را وسوسه میکند و چون او خداوند عزّ و جلّ را یاد کند، پنهان میشود، یعنی عقب مینشیند، خداوند عزّ و جلّ - که یادش با شکوه و بلند مرتبه باد - فرمود: «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ»، سپس خداوند عزّ و جلّ خبر داد که او از جنّ و انس است و فرمود: « مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» یعنی از جنّ و انس است.
تفسیر قمی، ج 2، ص 454.
بسم الله الرحمن الرحیم
علی بن ابیطالب مشهور به امام علی (ع) ( ۲۳ قبل از هجرت – ۴۰ ق ) امام اول همه مذاهب شیعه، صحابی، راوی، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت. وی پسرعمو و داماد پیامبر اکرم(ص)، همسر حضرت فاطمه(س)، پدر و جد ۱۱ امام شیعه است.
به گفته مورخان شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، در کعبه زاده شد. او نخستین کسی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد و از نظر شیعه، به فرمان خدا و تصریح پیامبر(ص)، جانشین بلافصل رسول خدا(ص) است.
علی(ع) اولین مردی که به پیامبر ایمان آورد، امام اول شیعیان و خلیفه چهارم از خلفای راشدین از نظر اهل سنت است. امام اول شیعیان(ع)، جمعه ۱۳ رجب در سال ۳۰ عام الفیل (۲۳ سال قبل از هجرت) در مکه و داخل کعبه متولد شد.
ولادت وی در کعبه را عالمان شیعه از جمله سید رضی، شیخ مفید، قطب راوندی، ابن شهرآشوب و بسیاری از اهل تسنن مانند حاکم نیشابوری، حافظ گنجی شافعی، ابن جوزی حنفی، ابن صباغ مالکی، حلبی و مسعودی، متواتر میدانند.
میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک باد
ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻋﻴﺴﻰ ﺍﺭﺑﻠﻰ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ (ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻤﻪ) ﻣﻴﻨﻮﻳﺴﺪ : « ﭼﻬﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻣﻬﺪﻯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻡ ﻛﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻮ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﻯ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺘﺮﺗﻴﺒﻰ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻡ ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺳﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﺷﺨﺺ ﺭﺍﻭﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ ﻣﻴﺒﺮﻡ :
ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﺷﻮﺩ . ﻣﺪﺕ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺍﻭ ﻫﻔﺖ ﻳﺎ ﻫﺸﺖ ﻳﺎ ﻧﻪ ﺳﺎﻝ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ . ﻫﻤﻪ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺮﻓﻪ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻯ ﻫﻴﭻ ﺑﺮّ ﻭ ﻓﺎﺟﺮﻯ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻴﺒﺎﺭﺩ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺯ ﺭﻭﺋﻴﺪﻧﻴﻬﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﭼﻴﺰﻯ ﻓﺮﻭ ﻧﻤﻴﮕﺬﺍﺭﺩ .
ﻫﻢ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﮔﻔﺖ : ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ ﮔﺮﺩﺩ ﭘﺲ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻋﺘﺮﺕ ﻣﻦ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﻳﺎ ﻧﻪ ﺳﺎﻝ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ .
ﻧﻴﺰ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺪﺕ ﺳﻠﻄﻨﺘﺶ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ .
ﺯﻫﺮﻯ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻳﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﻳﻦ ﻭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﻔﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍﺀ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ .
ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻫﻠﺎﻝ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﻣﺮﺽ ﻣﻮﺕ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺨﺪﻣﺘﺶ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﺩﻳﺪﻡ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍﺀ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ. ﭼﻮﻥ ﺻﺪﺍﻯ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎ! ﭼﺮﺍ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻰ؟ ﻋﺮﺿﻜﺮﺩ: ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻭﺩ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻋﺰﻳﺰﻡ ﻣﮕﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎﻫﻞ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭘﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪ ﺳﭙﺲ ﻧﻈﺮ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺑﻤﻦ ﻭﺣﻰ ﻧﻤﻮﺩ. ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﻭ ﺗﺰﻭﻳﺞ ﻛﻨﻢ.
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎ! ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺘﻰ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﻫﻔﺖ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺑﻤﺎ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺑﻬﻴﭻ ﻛﺲ ﻗﺒﻞ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻋﻄﺎ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ: ﻣﻦ ﺧﺎﺗﻢ ﺍﻧﺒﻴﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﻳﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺘﻴﺎﺯﺍﺕ ﭘﺪﺭ ﺗﻮ ﻣﻴﺒﺎﺷﻢ. ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ. ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﻬﺪﺍ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻭ ﺣﻤﺰﺓ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﻋﻤﻮﻯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺑﺎﻝ ﻫﺮ ﻛﺠﺎ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺎ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻃﻴﺮﺍﻥ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻯ ﭘﺪﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﻮﻫﺮﺕ، ﺍﺯ ﻣﺎﺳﺖ. ﺩﻭ ﺳﺒﻂ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﻛﻪ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﺩﻭ ﺁﻗﺎﻯ ﺍﻫﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻛﻪ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ. ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎ! ﺑﺨﺪﺍﻭﻧﺪﻯ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﻣﻮﻗﻌﻰ ﻛﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﺮﺝ ﻭ ﻣﺮﺝ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﺷﻮﺏﻫﺎ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺭﺍﻩﻫﺎ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻳﻚ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻐﺎﺭﺕ ﺑﺮﻧﺪ، ﻧﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺭﺣﻢ ﺑﻜﻮﭼﻜﺘﺮ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻛﻮﭼﻜﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺭﺩ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻛﻪ ﻗﻠﻌﻪ ﻫﺎﻯ ﺿﻠﺎﻟﺖ ﻭ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﻗﻔﻞ ﺯﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎﻳﺪ ﻭ ﺍﺳﺎﺱ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻛﻨﺪ، ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ (ﺩﻭﺭﻩ ﻧﺒﻮﺕ) ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻛﺮﺩﻡ، و زمین را پر از عدل کند چونان که از ظلم پر شده باشد .
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎ! ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻣﺒﺎﺵ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻜﻦ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺘﻮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻯ ﻭ ﻣﺤﺒﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺘﻮ ﺩﺍﺭﻡ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﻫﺮﻯ ﺗﺰﻭﻳﺞ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻭ ﺣﺴﺐ ﻭ ﻣﻨﺼﺐ ﻭ ﺭﻋﻴﺖ ﭘﺮﻭﺭﻯ ﻭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻭ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﺗﺮ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺘﺮ ﻭ ﻋﺎﺩﻟﺘﺮ ﻭ ﺑﻴﻨﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻛﺲ ﺑﺎﺷﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﻤﻦ ﺑﭙﻴﻮﻧﺪ! ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﭙﻴﻮﺳﺖ.
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﺣﺬﻳﻔﺔ ﺑﻦ ﺍﻟﻴﻤﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﻄﺒﻪ ﺍﻯ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻴﺒﺎﻳﺪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﻴﻔﺘﺪ ﺑﻤﺎ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﺩﺍﺩ ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﻨﺎﻡ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﻋﺮﺿﻜﺮﺩ: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺍﺯ ﻛﺪﺍﻡ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ، ﻭ ﺩﺳﺖ ﺭﻭﻯ ﺷﺎﻧﻪ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺯ ﻗﺮﻳﻪ ﺍﻯ ﻗﻴﺎﻡ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ «ﻛﺮﻋﻪ» ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ .
ﻫﻢ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﻳﺶ ﭼﻮﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ .
ﻧﻴﺰ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻣﻬﺪﻯ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﻧﮋﺍﺩ ﻋﺮﺏ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﻣﺶ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺳﺖ (ﻳﻌﻨﻰ: ﺑﺎ ﺻﻠﺎﺑﺖ ﻭ ﻗﻮﻯ ﭘﻰ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ) ﺩﺭ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﻭﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺗﺎﺑﻨﺎﻛﻰ ﺑﺪﺭﺧﺸﺪ. ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﺎﻛﻨﺎﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﻫﻮﺍ ﺩﺭ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻭﻯ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ.
ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ : ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﻣﺎ ﭘﻴﺸﺎﻧﻴﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﻭﺳﻂ ﺑﻴﻨﻴﺶ ﺑﺮﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻫﻢ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻬﺪﻯ ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺳﻂ ﺑﻴﻨﻴﺶ ﺑﺮﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﺑﻮ ﺍﻣﺎﻣﻪ ﺑﺎﻫﻠﻰ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺭﻭﻣﻴﺎﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﺻﻠﺢ ﺍﺳﺖ . ﭼﻬﺎﺭﻣﻴﻦ ﺁﻥ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﻫﺮﻗﻞ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﺍﻡ ﻣﻴﻴﺎﺑﺪ . ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﻋﺒﺪ ﻗﻴﺲ ﺑﻨﺎﻡ «ﻣﺴﺘﻮﺭﺩ ﺑﻦ ﺑﺠﻴﻠﺎﻥ» ﻋﺮﺿﻜﺮﺩ : ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ الله ! ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﭘﻴﺸﻮﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﭘﻴﺸﻮﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻦ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻛﻨﺪ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻣﺮﺩ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﻳﺶ ﭼﻮﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﻣﻴﺪﺭﺧﺸﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺧﺴﺎﺭﺵ ﺧﺎﻝ ﺳﻴﺎﻫﻰ ﺍﺳﺖ. ﺩﻭ ﻋﺒﺎﻯ ﻗﻄﺮﻯ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ (ﻭ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺳﻠﺎﻣﺖ ﺑﻨﻴﻪ) ﮔﻮﺋﻰ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺳﺖ . ﺫﺧﺎﺋﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻯ ﺷﺮﻙ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎﻳﺪ.
ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﻋﻮﻑ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
خداوند از عترت من مردي بر مي انگيزد که ميان دندان هاي مبارکش باز و صورت مبارکش روشن باشد . زمين را پر از عدل مي کند و به مردم اموال فراوان مي بخشد.
پيشواي صالح
ابوامامه از رسول خدا(ص) روايت مي کند که آن حضرت در خطبه اي فرمود : شهر مدينه از پليدي ها پاک شود چنانکه کوره آهنگري از کثافات فات پاک مي گردد. آن روز اعلام خواهند کرد که امروز روز آزادي است. زني به نام “ام شريک” عرض کرد: يا رسول الله در آن زمان عرب کجا خواهد بود؟ فرمود: در آن روز اندکي بيش نيستند زيرا که بيشتر آنها در بيت المقدس مي باشند و پيشواي آنها مهدي است که مردي صالح است .
مهدي ميان امت من قيام خواهد کرد و خداوند او را به طور آشکار براي مردم برمي انگيزد. او مال را به طور مساوي ميان مردم تقسيم مي کند. مردم در رفاه و چهارپايان در آسايش خواهند بود و زمين روييدني هاي خود را بيرون مي ريزد.
ابوسعيد خدري
مهدي در حالي که قطعه ابري بر سر مبارکش سايه افکنده قيام مي کند در آن وقت گوينده اي اعلام مي کند که اين مهدي خليفه الله است از او پيروي کنيد.
عبدالله بن عمر
مهدي در حالي قيام مي کند که فرشته اي بالاي سرش قرار گرفته و مي گويد : مهدي اين است ، از او پيروي نماييد.
عبدالله بن عمر
شما را به ظهور مهدي مژده مي دهم که هنگام انقلاب او احوال مردم و اوضاع متزل است. زمين را پر از عدل و داد مي کند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. ساکنان آسمان و زمين از حکومت او راضي خواهند بود و اموال را به طور مساوي ميان مردم قسمت خواهد کرد.
ابوسعيد خدري
پيش از قيامت مردي از اهل بيت من به حکومت مي رسد که نامش همنام من است. زمين را پر از عدل و داد مي کند همان طور که پر از ظلم و ستم شده باشد.
عبدالله بن عمر
اگر از عمر دنيا جز يک روز نمانده باشد، خداوند در آن روز مردي را بر انگيزد که نامش نام من و خوي او چون خوي من و کنيه اش ابوعبدالله است. قريب سي نفر از علما نقل فرموده اند که پيامبر فقط فرمود : نامش نام من است .
حذيفه بن اليمان
عمر دنيا به پايان نمي رسد تا اينکه خداوند مردي از اهل بيت من برانگيزد که نامش نام من و نام پدرش نام پدر من است (اسم ابي در اصل ابني است زيرا نام پدر امام مهدي، حسن بوده و امام حسن مجتبي پسر پيامبر به شمار مي رود. احمدبن حنبل با دقتي که در نقل و حفظ حديث دارد اين خبر را در چندجا اين گونه ذکر کرده که نامش نام من است) او دنيا را پر از عدل و داد نمايد، چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.
عبدالله بن عمر
چون روزي فرا رسد که زمين پر از ظلم و ستم شود خداوند مردي از اهل بيت من ظاهر گرداند که جهان را پر از عدل و داد کند.
ابوسعيد خدري
مردي از اهل بيت من خواهد آمد که نامش نام من و خويش چون خوي من است. او جهان را پر از عدل و داد مي کند.
عبدالله بن عمر
در آخرامان وقتي آشوبها پديد آمد، مردي به سلطنت مي رسد که بخشش او گواراست.
ابوسعيد خدري
مردي از اهل بيت من به سلطنت خواهد رسيد که به سنت من عمل مي نمايد. خداوند از آسمان براي او روزي مي فرستد و زمين آنچه دارد بيرون مي ريزد. او زمين را پر از عدل مي کند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. او در بيت المقدس هفت سال حکومت مي کند.
ابوسعيد خدري
چون آمدن پرچم هاي سياه را از خراسان ببينيد، به استقبال او بشتابيد هرچند با رفتن از روي برف باشد چرا که مهدي خليفه الله در آن جماعت است. لازم به ذکر است که منظور از اين حديث قومي است که از شرق يا خراسان به ياري امام زمان(عج) برخاسته اند که او جهان را فتح خواهد کرد.
عده اي از جوانان بني هاشم خدمت پيامبر رسيدند. ديدگان آن حضرت با مشاهده آنها پر از اشک شد و رنگ مبارکش تغيير کرد. اصحاب عرض کردند: يا رسول الله! سيماي مبارکتان گرفته است. ما نمي توانيم شما را بدين حال ببينيم. حضرت فرمود: ما اهل بيتي هستيم که خداوند براي ما آخرت را بر دنيا ترجيح داده است. بعد از اين اهل بيتم مصيبت هاي بسيار مي بينند و از وطن آواره مي شوند تا آنگاه که مردمي از جانب شرق با پرچم هاي سياه براي طلب حق قيام کنند. البته حق را به آنها نمي دهند تا جنگ کنند و پيروز شوند و حق را به دست گيرند و آن را به مردي از اهل بيت من بسپارند که دنيا را پر از عدل کرده چنانکه پر از ظلم شده باشد. هرکس آن زمان را درک کند به آنها بپيوندند اگرچه به رفتن از روي برف باشد .
ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ: ﻭﺍﻯ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﺳﻠﻄﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻮﺣﺸﺖ ﻣﻴﺎﻧﺪﺍﺯﻧﺪ، ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﻧﻬﺪ ﺷﺨﺺ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺰﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻴﺴﺎﺯﺩ ﻭﻟﻰ ﻗﻠﺒﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ- ﮔﺮﻳﺰﺩ. ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻋﺰﺕ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻛﻨﺪ ﺷﻮﻛﺖ ﻫﺮ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﺟﺒﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺑﺸﻜﻨﺪ. ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﻗﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﺴﺎﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺑﺴﺎﺣﻞ ﺻﻠﺎﺡ ﺁﻭﺭﺩ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﻴﺪﻳﻨﺎﻥ ﺟﻨﮕﻬﺎ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺳﺎﺯﺩ: ﻟﺎ ﻳﺨﻠﻒ ﻭﻋﺪﻩ ﻭ ﻫﻮ ﺳﺮﻳﻊ ﺍﻟﺤﺴﺎﺏ
ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻬﺪﻯ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﺧﻰ ﻣﻌﻴﺸﺖ ﺑﺴﺮ ﺑﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺪﻳﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘﻰ ﺩﺭ ﭘﻰ ﺑﺮﻛﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﻭ ﻣﻴﺮﻳﺰﺩ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻴﺪﻫﺪ.
ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﺳﺮﻭﺭﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻬﺸﺘﻴﻢ . ﻳﻌﻨﻰ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻋﻠﻰ ﻭ ﻋﻤﻮﻳﻢ ﺣﻤﺰﻩ ﻭ ﺟﻌﻔﺮ (ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ) ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ ﻣﻬﺪﻯ .
ﺍﺑﻮ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﻳﻚ ﺷﺐ ﻧﻤﺎﻧﺪ ، ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ .
ﺛﻮﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻧﺰﺩ ﮔﻨﺞ ﺷﻤﺎ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﻘﺘﻞ ﺭﺳﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺳﻪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﺑﺎ ﭘﺮﭼﻤﻬﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﺳﺮ ﺭﺳﻨﺪ ﻭ ﻃﻮﺭﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻘﺘﻞ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻗﻮﻣﻰ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ﻭﺿﻊ ﻧﻜﺸﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺳﭙﺲ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻬﺪﻯ ﺑﻴﺎﻳﺪ. ﭼﻮﻥ ﺑﺸﻨﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﺴﻮﻯ ﺍﻭ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﻳﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﻴﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﻣﻬﺪﻯ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺣﻘﻴﻘﻰ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ.
ﻭ ﻫﻢ ﺛﻮﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺮﻭﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺮﺩﻣﻰ ﺑﺎ ﭘﺮﭼﻤﻬﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﺮﻕ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﺁﻫﻨﻴﻦ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺁﻣﺪﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻄﻠﻊ ﮔﺸﺖ ﺑﺴﻮﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻟﻮ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺑﺮﻑ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ) ﻋﺮﺿﻜﺮﺩﻡ: ﻳﺎ رسول الله ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﻣﺎ؟ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺳﺖ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺍﻭ ﺧﺘﻢ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺎ ﮔﺸﻮﺩ. ﻣﺮﺩﻡ، ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﺷﻮﺑﻬﺎ ﻧﺠﺎﺕ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻨﺠﻠﺎﺏ ﺷﺮﻙ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺩﻟﻬﺎﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﻴﻬﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺠﺎﺕ ﺍﺯ ﺷﺮﻙ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻳﻨﻰ ﻛﺮﺩ.
ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﻳﻚ ﺷﺐ ﻧﻤﺎﻧﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺶ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﺵ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻛﻨﺪ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﺴﻮﻳﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﺍﻣﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﻳﺎ ﻧﻪ ﺳﺎﻝ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻬﺪﻯ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰ ﺳﻮﺩﻯ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﺍﺑﻮ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺷﻮﺩ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺑﺴﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﺪ ﻭ ﻗﺴﻄﻨﻄﻨﻴﻪ ﻭ ﺟﺒﺎﻝ ﺩﻳﻠﻢ ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﻛﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎﻗﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﻛﻨﺪ.
ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺟﺎﺑﺮ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺟﺪﺵ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻠﻔﺎﺀ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻠﻔﺎﺀ ﺍﻣﺮﺍﺀ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﺍﺀ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﭘﺮ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻋﻴﺴﻰ ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻮﻥ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﻬﺪﻯ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﻨﺪ ﻋﻴﺴﻰ ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﺪ، ﺍﻣﻴﺮ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻌﻴﺴﻰ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﻢ. ﻋﻴﺴﻰ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ: ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺧﻰ ﺑﺮ ﺑﺮﺧﻰ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻣﻴﺮ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻟﻄﻒ ﺧﺪﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﻣﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻭﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻋﻴﺴﻰ ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻣﻬﺪﻯ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﻫﺮﮔﺰ ﻫﻠﺎﻙ ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ.
گویند : چون پیامبر (ص) به سوی خیبر حرکت فرمود و نزدیک آن رسید. محیصه بن مسعود را به فدک فرستاد تا ایشان را به اسلام دعوت کند و ایشان را بترساند که در غیر آن صورت با آنها هم جنگ خواهد فرمود و به دیار و سرزمین آنها فرود خواهد آمد .
محیصه گوید : پیش آنها آمدم و دو روز پیش آنها ماندم . آنان شروع به حرف بیهوده زدن کردند و گفتند در حصار نطاه، عامر، یاسر، اسیر، حارث و سالار یهودیان مرحب هستند . خیال نمی کنیم محمد به سرزمین آنها نزدیک شود که در آن ده هزار جنگجو هست.
گوید : چون خباثت ایثان را دیدم خواستم برگردم ولی آنان گفتند ما تنی چند همراه تو می فرستیم که برای ما قرار صلح بگذارند ، در عین حال می پنداشتند یهودیان مانع برقراری صلح خواهند شد . و همچنین مردد و دودل بودند تا خبر کشته شدن بزرگان حصارهای ناعم به اطلاع ایشان رسید . این موضوع ارکان آنها را از هم پاشید و به محیصه گفتند ، آنچه به تو گفتیم از محمد پوشیده بدار و این همه زر و زیور که از ن خود جمع کرده ایم مال تو باشد .
محیصه گفت : هرگز، من آنچه را از شما شنیده ام به رسول خدا (ص) خواهم گفت . و مطالبی را که گفته بودند به اطلاع رسول خدا رساند .
محیصه گوید : مردی از سران فدک که به او نون بن یوشع می گفتند همراه تنی چند از یهودیان با من آمدند ، و با رسول خدا صلح کردند که خونهایشان محفوظ بماند .
و آن حضرت ایشان را از آن سرزمین تبعید کند ، و تمام اموال خود را به پیامبر واگذارند و چنین شد .
گویند ، یهودیان پیشنهاد کردند که از دیار خود بکوچند و بیرون بروند ولی از اموال آنها چیزی به پیامبر (ص) تعلق نگیرد ، و هنگام محصول برداری خودشان برگردند و محصول را جمع کنند . پیامبر (ص) از پذیرش این تقاضا خودداری فرمود .
محیصه به آنها گفت : شما نه یارای مقاومت دارید و نه حصار و نه مردان جنگی ، اگر پیامبر (ص) صد نفر را بفرستد شما را پیش آنها خواهند برد .
صلح چنین قرار گرفت که نیمی از خاک فدک از یهودیان و نیمی دیگر از رسول خدا (ص) باشد ، و پیامبر (ص) این پیشنهاد را پذیرفتند.
این مطلب از مطلب نخست صحیح تر است .
پیامبر (ص) با همین شرایط آنها را در جای خود گذاشت و به آنجا نرفت . چون عمر بن خطاب به خلافت رسید و یهودیان خیبر را از آن منطقه بیرون راند ، کسی را به فدک فرستاد که بهای زمین آنها را تعیین کند، ابوالهیثم بن تیهان ، فروه بن عمروبن حیان ، و زیدبن ثابت را برای این کار تعیین کرد . آنها درختان خرما و زمینها را قیمت کردند ، و عمر بن خطاب نیمی از بها را که بالغ بر پنجاه هزار درهم یا بیشتر بود ، از پولهای عراق پرداخت کرد ، و ایشان را به شام تبعید کرد ، و گویند ابو خیثمه حارثی زمینها را تقویم کرد .
کاپیتان رابرت فال اسکات (۶ ژوئن ۱۸۶۸ – ۲۹ مارس ۱۹۱۲) از افسران نیروی دریایی سلطنتی و مکتشفی بود که فرماندهی دو هیئت در سفر اکتشافی دیسکاوری در فاصلهٔ ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ و سفر اکتشافی نافرجام ترا نووا در فاصلهٔ ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۳ در نواحی جنوبگان را برعهده داشت.
اسکات در دومین سفر مخاطرهآمیزش به قطب جنوب رهبری هیأتی پنج نفره را عهدهدار بود و در ۱۷ ژانویهٔ ۱۹۱۲ به قطب رسید، اما دریافت که هیئت اکتشافی نروژی به فرماندهی روآلد آموندسن پیش از او به قطب جنوب رسیده بود. اسکات و چهار نفر همراهش در طی سفر بازگشتشان بر اثر خستگی، گرسنگی و سرمای شدید جان باختند.
اسکات تا پیش از انتصابش به فرماندهی سفر اکتشافی دیسکاوری ، افسر نیروی دریایی سلطنتی در بریتانیای عصر ویکتوریا بود ، دورهای که فرصتهای پیشرفت شغلی برای او یا محدود بود یا دیگر افسران جاهطلب در پی تصاحب موقعیتهای پیشآمده بودند.
پس اسکات نه از سر علاقهمندی به سفرهای اکتشافی به قطب بلکه تنها به منظور متمایزساختن خود از دیگران برای فرماندهی کشتی دیکساوری در سفر به قطب جنوب ثبت نام کرد.
اما پس از آن او باقی عمرش را به فعالیت در زمینهٔ موضوعات مربوط به جنوبگان اختصاص داد و دوازده سال آخر عمر او با این موضوع عجین شدهبود.
به دنبال پخش خبر مرگ اسکات و همراهانش، او به یکی از قهرمانان بریتانیا تبدیل شد و تا بیش از ۵۰ سال این جایگاه را در اختیار داشت.
تا آنکه دلایل وقوع این فاجعه در دهههای پایانی قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت و موضوع شایستگی اسکات که تا آن زمان تردیدی در موردش وجود نداشت با مقصر دانستن او به چالش کشیده شد.
با این حال مفسران در سدهٔ بیست و یکم با دیدی بیشتر مثبت به اسکات مینگرند و در عین حالی که اشتباهاتش را تصدیق مینمایند، شجاعت او را نیز مورد تأکید قرار داده و نافرجامی دومین سفر اکتشافی او را به بدشانسی نسبت میدهند.
منبع : ویکی پدیا فارسی
دمای هوا در قطب جنوب بسیار سرد تر از قطب شمال است به طوری که در بعضی قسمت های قاره ی قطب جنوب برف ها هیچ وقت ذوب نمی شوند.
در طول سال میانگین دمای هوا در قطب جنوب ۴۹- درجه ی سلسیوس است و این در حالی است که دمای هوای قطب شمال در طول زمستان ۳۴- درجه ی سلسیوس است و در تابستان چند درجه هم بالا تر می رود. کمترین دمایی که تا به حال بر روی کره ی زمین ثبت شده ۸۹,۶- درجه بوده که مربوط به منطقه ی وستوک در نزدیکی قطب مغناطیسی جنوب است.
قطب شمال در واقع یک لایه ی یخی است و از این جهت در برابر تغییرات آب و هوا بیشتر تأثیر می پذیرد.
قطب جنوب سردتر است یا قطب شمال
با وجود این که قطب شمال و قطب جنوب، قطب های مقابل و روبروی یکدیگرند اما هر دو به یک میزان نور خورشید دریافت می کنند. با این حال قطب جنوب خیلی سردتر از قطب شمال است. چرا؟ چون هر دو قطب از بسیاری جهات دیگر هم در مقابل یکدیگر قرار دارند.
قطب شمال اقیانوسی است که به وسیله خشکی احاطه شده است اما قطب جنوب خشکی ای است که به وسیله اقیانوس در بر گرفته شده است.
اقیانوس زیر یخ های قطب شمال سرد است، اما به هرحال گرم تر از یخ است! بنابراین اقیانوس، هوا را کمی گرم می کند.
قطب جنوب خشک و مرتفع است. زیر یخ و برف خشکی است، نه اقیانوس و این خشکی کوه هایی هم دارد. متوسط ارتفاع قطب جنوب حدود 2.3 کیلومتر است و اگر به ارتفاعات بروید هوا سردتر می شود.
دعا به ساحت مقدس امام که ولی نعمت ما و واسطه فیض الهی است، اهمیت ویژه ای دارد. وظیفه هر انسان، دعا برای اوست.
تردیدی نیست که دعا از عبادت های عظیم است و آثار فراوانی دارد. دعا کردن راهی است برای آن که امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را یاد کنیم و با آن عزیز ارتباط روحی و معنوی بگیریم. این ارتباط، ثمرات بسیاری برای رشد و کمال روحی ما دارد.
دعا کردن برای امام، نوعی عرض ارادت و محبت نسبت به اوست و قطعاً از سوی آن امام کریم بی پاسخ نخواهد ماند و ایشان، دعاکننده را مورد لطف و عنایت خاص خود قرار خواهد داد.
دعا کردن برای امام، یعنی آن وجود عزیز را بر بسیاری از موجودات و پدیده ها مقدم دانستن و وجود و نقش او را مدنظر قرار دادن. این موضوع، سبب زیاد شدن محبت آن بزرگوار در دل ها و جان ها می گردد؛ زیرا ذکر محبوب، باعث فراوانی محبت نسبت به او خواهد شد.
در سیره معصومین علیهم السلام دعا کردن جایگاه ویژه ای داشته است. علاوه بر سیره عملی، آنان احادیث گران بهایی نیز در ضرورت، فضایل و آثار دعا نیز برای انسان ها به یادگار گذاشته اند. (1) در این میان، ادعیه و زیارات مخصوص به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از جایگاه خاصی برخوردار است. کثرت این دعاها در میان گنجینه ادعیه، به ضرورت دعا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره دارد.
اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند اول به جان گمشده خود دعا کنند (2)
دعا کردن برای آخرین حجت الهی، خصوصاً برای سلامتی ایشان، سیره و سنت پیشوایان دین در همه حال و در بهترین حالات، یعنی به هنگام نماز و راز و نیاز بوده است. امامان معصوم علیهم السلام بارها برای آخرین فرزند معصومشان دست به دعا برداشته اند.
صاحب مکیال المکارم بیش از یک صد دعا را که از ناحیه مقدس معصومان علیهم السلام صادر شده، تقدیم منتظران کرده است. (3) ضمناً ایشان در اثری دیگر می نویسد:
«بر کسی که تتبع و ممارست در حالات و دعوات ائمه طاهرین علیهم السلام داشته باشد، پوشیده نیست که آنان چقدر بر دعا نمودن به حضرت صاحب امان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسئلت فرج آن جناب از خداوند عالمیان _ جلّ شأنه _ اهتمام داشته اند و اگر بخواهی اندکی بر صدق این مدعی آگاه شوی، ملاحظه کن دعای حضرت امیر علیه السلام را _ که ضمن حدیث روایت شده در غیبت نعمانی آمده
و دعای حضرت سید الساجدین علیه السلام را در روز عرفه _ که در صحیفه سجادیه آمده _ و دعای آن حضرت را بعد از نماز ظهر و عصر روز جمعه _ که در جمال الاسبوع آمده _ و دعای حضرت صادق علیه السلام برای آن حضرت را بعد از نماز ظهر _ که در فلاح السائل و بحار آمده _ و دعای آن حضرت را در صبح بیست و یکم ماه رمضان _ که در اقبال آمده _ و دعای حضرت امام موسی کاظم علیه السلام را بعد از نماز عصر _ که در فلاح السائل آمده
و دعای حضرت امام رضا علیه السلام در جمال الاسبوع و دعای امام محمدتقی علیه السلام در کافی و دعای امام حسن عسکری علیه السلام در مهج الدعوات و دعای روایت شده از خود آن جناب را در کمال الدین و تمام النعمه و قنوت نماز ظهر جمعه آن حضرت _ که در کمال الدین و تمام النعمه آمده _ و قنوت نماز ظهر جمعه آن حضرت _ که در جمال الاسبوع روایت شده
و دعای آن حضرت بعد از دو رکعت اول نماز نافله شب _ که در مصباح المتهجد و مفتاح الفلاح نقل شده _ و دعای روز بیست و پنجم ماه ذی قعده و دعای صبح های روزهای جمعه و دعای بعد از نمازهای فریضه و دعای وقت رفتن به مسجد در روز جمعه و دعای افتتاح و غیر این ها، که ذکرش موجب طول است.
بلکه از عبارت دعای روز عرفه و قنوت روز جمعه _ که در جمال الاسبوع روایت شده _ و بعضی ادله دیگر ظاهر می شود که مؤمن باید هر دعایی که می نماید، ابتدا کند به دعا برای حضرت صاحب امان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دعا برای ایشان بعد از نماز عصر و بلکه بعد از هر نماز سفارش شده است. هم چنین دعا برای ایشان در قنوت نماز جمعه، در سجده، هر صبح و شب، روز جمعه، در حرم امام حسین علیه السلام، در صحرای عرفات، روز
عید فطر، روز عید قربان، نیمه شعبان و تمام روزهای ماه رمضان سفارش شده است». (4)
بنابراین اگر سؤال شود که «چرا باید به حضرت دعا کرد؟» می گوییم:
1. چون ایشان برترینِ مؤمنین است و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «به مؤمنین دعا کنید».
2. چون ایشان فریادرس بیچارگان است. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در این باره می فرماید: «إنا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم؛ (5) ما در رسیدگی به شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم».
3. چون ایشان احیاگر دین خداست. در دعای ندبه می گوییم: «أین محیی معالم الدین» (6)و در قرآن می خوانیم: ((لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ)). (7) غلبه اسلام بر دیگر ادیان، توسط آن حضرت محقق می شود.
4. چون ایشان انتقام گیرنده از دشمنان اسلام است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «قال الله و به أنتقم من أعدائی؛ (8) خداوند فرموده است که به وسیله او از دشمنانم انتقام خواهم گفت». امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «إذا قام قائمنا انتقم لله و لرسوله و لنا أجمعین؛ (9) هرگاه قائم ما قیام کند، انتقام ما را می گیرد».
5. چون ایشان اقامه حدود می کند. امام صادق علیه السلام می فرماید: «و یقام حدود الله فی خلقه؛ (10) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در میان خلایق، اقامه حدود می کند».
6. چون ایشان مضطرّ است. از امام محمد باقر علیه السلام درباره تفسیر آیه ((امن یجیب المضطر)) (11)سؤال شد. آن حضرت فرمود: «نزلت فی القائم؛ (12) این آیه در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است».
7. چون ایشان عامل تألیف دل هاست. در دعای ندبه می خوانیم: «أین مؤلف شمل الصلاح و الرضا». (13)
8. چون ایشان مهربان و واسطه فیض است. در دعای ندبه می گوییم: «این سبب المتصل بین الارض والسماء» و در دعای عدیله می خوانیم: «بِیُمنه رُزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء».
9. چون قبولی اعمال ما وابسته به رضایت آن حضرت است. در زیارت می خوانیم: «بولایتک تقبل الاعمال». (14)
10. چون به وسیله آن حضرت، از ما دفع بلا می شود: «و بی یدفع الله عز و جل البلاء عن أهلی و شیعتی». (15) همان طور که درباره پیامبر در قرآن آمده است: ((وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ)). (16) پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «أهل بیتی أمان لاهل الارض». (17) در حال حاضر تنها فرد از اهل بیت علیهم السلام که امام حی و حاضر و موجب امان اهل زمین است، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
11. چون ایشان از ما شفاعت می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «المهدی شفیعهم یوم القیامه». ()
12. چون ایشان در همین دنیا نیز به همه، توجه و عنایات فراوان دارد. به طور مثال، پدر شیخ صدوق بچه دار نمی شد. نامه ای به محضر مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نوشت تا آن حضرت در حقّش دعا کند و نامه را به وسیله حسین بن روح به آن حضرت رساند. امام نیز در حقّش دعا کرد و در جواب نامه اش نوشت: «قد دعونا الله لک بذلک، و سترزق ولدین ذکرین خیرین». (19) به برکت دعای آن حضرت، او صاحب دو فرزند عالم و فقیه شد که یکی از آن ها، شیخ صدوق بود که قبرش در نزدیکی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی است.
13. مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله دعا برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. وقتی به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا می کنیم، در واقع می گوییم: «یا رسول الله! مزد آن که خدا را به وسیله تو شناختم، ادا می کنم. مزد تو آن است که به نوه تو و پیاده کننده احکام دین تو دعا کنم». او حق نعمت، حق رهبری و حق ارشاد بر گردن ما دارد. او ولی نعمت ماست، جدش ما را هدایت کرده، رهبر ماست و اگر او نبود، ما نبودیم.
با وجود آن که اساسی ترین نیاز هر انسان، امام و حجت الهی است، (20) و بحث «اضطرار به حجت» یکی ازشکوفاترین بحث ها و بخش های دین به شمار می آید، آیا می توان دعا برای وجود نازنین امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و واسطه فیض الهی را ضروری ندانست؟!
در میان نیازهای انسان، نیاز به امام، اساسی ترین مسأله است و از نظر عقلی، مهم ترین نیاز، ضرورت جدی تری نیز دارد. بنابراین، دعا برای امام، ضروری ترین دعاهاست.
به راستی چه زیباست که بهترین حالات خودمان را به بهترین فرد اختصاص دهیم. دعا بهترین حالت انسان است و باید به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بهترین مخلوق خداوند متعال، اختصاص یابد.
در این میان، دعای سلامتی آن حضرت، جایگاه والایی دارد. علما و محدثان بزرگ شیعه، از قرن های گذشته تاکنون، این دعای شریف را در متون اولیه و کتب معتبر به مناسبت اعمال شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان ثبت و ضبط کرده اند. علمایی که به ذکر این دعا پرداخته اند، بر اساس تقدم تاریخی و زمانی عبارت اند از:
1. ثقه الاسلام محمدبن یعقوب اسحاق کلینی قدس سرّه
شیخ کلینی (متوفای 329 قمری) در کتاب ارزش مند کافی (21) این دعا را از محمد بن عیسی نقل کرده است. این کتاب از قدیمی ترین و معتبرترین کتاب های حدیثی شیعه به شمار می آید و در عصر غیبت صغری تألیف شده است.
2. شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی قدس سرّه
شیخ طوسی (متوفای 460 قمری) در دو کتاب ارزش مند تهذیب الأحکام (22) و مصباح المتهجد و سلاح المتعبد (23) این دعا را نقل کرده است. ایشان که به «بزرگ شیعه» لقب گرفته، صاحب دو کتاب تهذیب و استبصار از چهار کتاب معتبر شیعه است. کتاب ارزش مند مصباح المتهجدِ ایشان از کتاب های بسیار معتبر شیعه در زمینه دعاست. این کتاب از متون روایی و حدیثی برگرفته شده و از زمان نگارش تا به حال مورد توجه علما و مردم بوده است.
3. محمد بن جعفر مشهدی حائری قدس سرّه
ابن مشهدی از علمای بزرگ شیعه است که قبل از 580 قمری دیده از جهان فروبست. ایشان در کتاب ارزش مند المزار الکبیر (24) این دعا را ذکر کرده اند. بزرگان شیعه در طول هشت قرنی که از تألیف آن می گذرد، همواره بدان اعتماد و استناد کرده اند.
4. علی بن موسی بن طاووس حلی قدس سرّه
سید بن طاووس (متوفای 664 قمری) در دو کتاب خود، این دعای شریف را ذکر فرموده است: الإقبال بالأعمال الحسنۀ فیما یعمل مره فی السنۀ (25) و فلاح السائل. (26)
این آثار سودمند جایگاه ویژه ای نزد علمای شیعه دارد. کتاب هایی درباره دعا که بعد
از ایشان تألیف شده، وام دار این آثار است.
5. شیخ تقی الدین ابراهیم کفعمی قدس سرّه
شیخ کفعمی (متوفای 900 قمری) نیز در دو اثر از آثار گران بهایش، این دعای شریف را ذکر فرموده است: جنه الأمان الواقعیه و جنه الإیمان الباقیه (مشهور به مصباح) (27) و البلد الأمین. (28)
ایشان در مقدمه کتاب مصباح می نویسد:
این کتاب را از کتاب های مورد اعتماد جمع آوری کردم که باید به ریسمان محکم آن ها چنگ زده شود، و آن را به گونه ای مرتب کردم که خواننده آن را به بالاترین درجات وصول به حق برساند.
این کتاب مشتمل بر دعاهای پربهایی است که علمای شیعه در قرون متمادی آن را تأیید کرده اند.
6. شیخ جلیل، حسن بن سلیمان حلّی قدس سرّه
شیخ حسن بن سلیمان حلی (متوفای قرن نهم هجری) در کتاب مختصر بصائر الدرجات (29) این دعا را نقل کرده و برخی از بخش های آن را شرح داده است. (30)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
در این پست از سایت قطب نیز به برخی از فواید دعا کردن خواهیم پرداخت .
۱) كسب معرفت:
از شرایط دعا، به دست آوردن معرفت لازم برای شناخت خود و خداست. اینكه انسان بداند فقیر محض است و در همه چیز محتاج خداست و خداوند بینیاز از دیگران و برآورنده نیاز دیگران است و بداند كه هیچ چیزی بدون اراده خداوند واقع نمیشود و هرچه را او اراده كند بیدرنگ محقق میشود. «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون» [۱] با این معرفت انسان با تمام وجود و با اخلاص دعا خواهد كرد و همین باعث اجابت آن میشود. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در بیان آیه «فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی» میفرمایند: « یعنی مردم بدانند كه خداوند قادر است هر آنچه را بخواهند به آنان عطا كند.»[۲] و وقتی از آن حضرت درباره علت عدم استجابت دعا پرسیدند، فرمود: « چون شما كسی را میخوانید كه او را نمیشناسید.»[۳]
۲) آرامش روانی:
گاهی انسان در زندگی روزمره خود گرفتار مشكلاتی میشود كه بر طرف كردن آن از توانش خارج است. و « وارد آمدن فشار برای انجام كارهایی فراتر از توانمندیهای آدمی در وی اضطراب ایجاد میكند و این اضطراب را نمیتواند مدت درازی تحمل كند.»[۴] بهترین راه حل برای از بین بردن اضطراب و به دست آوردن آرامش، دعا و راز و نیاز با خداست چرا كه دعا برقراری ارتباط بنده با خداست. خدایی كه بر هر كاری تواناست. این ارتباط انسان را امیدوار و دلگرم به قدرتی برتر میكند كه اگر صلاح بداند به راحتی آن فشارها و سختیها را برطرف میكند.
۳) خودسازی:
برقراری ارتباط با خداوند و با او به راز و نیاز پرداختن در صورتی امكانپذیر است كه اعمال او خلاف خواست پروردگار نباشد. قرآن كریم میفرماید: « خداوند دعای كسانی را اجابت میكند كه ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند» (شوری، ۲۶) پس سخن گفتن با خدا و طلب حاجت از او، دلی پاك و عملی صالح لازم دارد. چنانكه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند:« پرهیزگار باشید و اعمالتان را صالح و درونتان را برای خدا خالص كنید تا خداوند دعایتان را اجابت كند.[۵]» و چون شرط به اجابت رسیدن دعا، ترك گناه است، كسی كه حقیقتا درخواستی از خدا دارد، مراقب اعمال و رفتار خود خواهد بود.
۴) از بین بردن خودخواهی:
برای استجابت دعا بهتر است انسان اول برای دیگران دعا كند سپس برای خود. چنانكه امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « هر كس چهل مؤمن را قبل از خود دعا كند، دعایش مستجاب میشود.»[۶] همچنین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند:« وقتی كسی از شما دعا میكند آن را عمومیت دهد – و برای دیگران هم دعا كند – چرا كه باعث اجابت دعاست.»[۷] طلب خیر برای دیگران در واقع مبارزه درونی با انحصار طلبی و خودخواهی است.
۵) نجات از دوزخ:
رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند: « در قیامت امر میشود عدهای را به جهنم ببرند ، خداوند به مالك جهنم میفرماید: به آتش بگو پاهایشان را نسوزاند چونكه با آن به مساجد میرفتند، صورتشان را نسوزاند به خاطر وضو گرفتنشان و دستهایشان را نسوزاند چون هنگام دعا دستها را بالا میگرفتند…»[۸]
۶) تشویق به فعالیت:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « دعای چهار نفر اجابت نمیشود: یكی از آنها كسی است كه در خانه بنشیند و از خدا روزی طلب كند.[۹]» و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « دعا كننده بدون عمل مانند تیرانداز بدون كمان است كه هیچ گاه دعای او به اجابت نمی رسد. » [۱۰] كسی كه واقعا میخواهد دعا كند باید حداكثر شرایط اجابت آن را رعایت كند. یكی از آن شرایط كار همراه دعاست.
۷) محبوبیت نزد خدا:
انجام هر عبادتی انسان را محبوب درگاه حق تعالی میكند و دعا یكی از آن عبادات و بلكه افضل آن است. خداوند در قرآن كریم از حضرت ابراهیم به خاطر دعا كردنش تعریف و تمجید میكند.
« ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب»(هود/۷۵) امام باقر ـ علیه السّلام ـ در بیان این آیه میفرمایند:« اواه كسی است كه بسیار دعا میكند.[۱۱]»
۸) جلب روزی:
خداوند روزی دهنده تمام مخلوقات است اما با دعا میتوان نعمتهای بیشتر و بهتری به سوی خود جلب كرد. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند: « رزق و روزی به عدد قطرات باران از آسمان بر زمین نازل میشود تا هر كس به اندازه خود دریافت كند، لكن خداوند زیاده دهنده است پس از فضل خداوند نعمتهای بیشتری درخواست كنید.[۱۲]
۹) دفع بلا:
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « دعا و بلا با هم هستند تا روز قیامت و دعا بلا را دفع میكند حتی در حالیكه نزول بلا قطعی شده باشد. » [۱۳] و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « امواج بلا را با دعا دفع كنید.» [۱۴]
۱۰) تقویت روحیه احساس مسئولیت نسبت به جامعه :
دین اسلام همه ابعاد زندگی اجتماعی و فردی انسان را مورد توجه قرار داده است. همه افراد را نسبت به یكدیگر و جامعه مسئول میداند و این مسئولیت را در قالب امر به معروف و نهی از منكر به عنوان یكی از فروع دین واجب كرده است و یكی از شرایط استجابت دعا را این وظیفه میداند. امیرمؤمنان میفرمایند: « امر به معروف و نهی از منكر كنید تا خداوند دعایتان را مستجاب كند.[۱۵]» و همچنین در وصیت خود به فرزندانش میفرماید: « امر به معروف و نهی از منكر را ترك نكنید، مبادا خداوند اشرار امت را بر شما مسلط كند، بعد شما هرچه دعا كنید، اجابت نشود. » [۱۶]
۱۱) شفای دردها :
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند : « دعا كنید چرا كه دعا شفا دهنده دردهاست » [۱۷]
۱۲) به دست آوردن منزلت نزد خدا :
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: « نزد خداوند متعال، مقام و منزلتی هست كه كسی به آن نمیرسد مگر با درخواست و دعا . » [۱۸]
چرا دعا کنیم
محمد حسن باقری
[۱]. یس/۸۲
[۲] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۲۳.
[۳]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۳، ص ۳۶۸.
[۴]. ریچارد/تكینسون، روانشناسی هیلگارد، ج ۲، ص ۱۵۲.
[۵]. شیخ حر عاملی، مستدرك الوسایل، ج ۵، ص ۲۶۹.
[۶]. شیخ كلینی، كافی، ج ۲، ص ۵۰۹.
[۷]. همان، ص ۴۸۷.
[۸]. ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۶۰.
[۹]. شیخ كلینی، كافی، ج ۲، ص ۵۱۱.
[۱۰]. نهج البلاغه، ص ۵۳۴.
[۱۱]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۹، ص ۲۹۳.
[۱۲]. همان، ص ۲۸۹.
[۱۳]. شیخ كلینی، كافی، ج ۲، ص ۴۶۹.
[۱۴]. نهج البلاغه، ص ۴۹۵، كلمات قصار ۱۴۶.
[۱۵]. شیخ حد عاملی، مستدرك الوسایل، ج ۵، ص ۲۶۶.
[۱۶]. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
[۱۷]. شیخ كلینی، كافی، ج ۲، ص ۴۷۰.
[۱۸]. همان، ص ۴۶۶.